"بچه ما الفا هس هوسوک تو نباید براش عروسک بخری"
جین عروسک رو سمت هوسوک پرت کرد
"برا بچه خودت خوبه"
هوسوک با شنیدن کلمه بچه خودت لبش رو گاز گرفتصدای جیمین وقتی با گریه گفته بود بچه میخوام توی گوشش زنگ میزد احتمالا امگا فکر میکرد هوسوک از خونه بیرون رفته که خواستش رو به زبون اورده بود
"امیدوارم بچت مثل نامجون بشه تا کچل بشی از دستشون"جین با فکر اینکه بچه شبیه نامجون بشه ترسیده دستش رو روی شکمش گزاشت و لب زد
"لطفا شبیه اون دایناسور خرابکار نشو "هوسوک به دست جین رو شکمش نگاه کرد جیمین کوچولو هم اینجوری با بچه هاشون حرف میزد؟ شکم جوجه طلایی بزرگ میشد؟یه بچه مثل جیمین؟ یه امگا کوچولو که بهش بگه بابا؟یاا یه الفا شبیه یونگی
میتونست ببرتش پارک باهاش بازی بکنه و شب ها اون رو با قصه های کیوت خواب بکنه
"ااهههه منم بچه میخوام جیمینی"توی ذهنش رو به جیمین گفت"خفه بمیری هوسوک چه فانتزی داری میزنی که نیشت بازه؟"
هوسوک بالشت رو سمت نامجون پرت کرد
"داشتن به این فکر میکردم که تاریخ حامله شدن جین و روزی که اومدم خونتون یکیه"از جاش بلند شد و جلوی جین نشست
"نینی من تمام مراحل درست شدنتو شنیدم "
بعد رو به نامجون ادامه داد
"حشریت ریده به بشریت"
"خفه شو هوسوک اونی که از دو طرف باکره نیس خودتی""من باکرم"
هوسوک گفت و نامجین از خنده شروع کردن همدیگه رو گاز زدن
"عوضیا جدی باکرم"
"یکی تو باکره ای یکی ماکاریا"
خواست جواب جین رو بده که گوشیش زنگ خوردبه اسم روی صفحه نمایش گوشی نگاه کرد
{poco avanti}
"الو جوجه؟"
"هوبی کجایی؟"
"پیش جین"
اه غمگین جیمین رو شنید
"کی میای خونه؟میشه یه چیزی بگم بخری؟"
"نمیدونم ..... چی میخوای؟بگو ازش چندتا بخرم کارت یونگی دستمه "
" خب اوممم کاندوم بخر بای"
"چییی؟"ولی جیمین نشنید تا توضیح بده چون تماس قطع شده بود
جین و نامجون به همنگاه کردن
"مواظب باش همراه با امگات حامله نشی اقای باکره"
جین گفت و با نامجون شروع کردن خندیدن.
.
.به ساختمون داروخانه نگاه کرد اره میتونست انجامش بده کاری نداشت فقط مستقیم جلو میرفت از در رد میشد و داخل میرفت بعد از پیدا کردن مسئول میگفت که کاندوم میخواد همین ...اسون بود
طبق برنامه مستقیم جلو رفت و از در رد شد و به سمت پیشخوان رفت و جمله که تمرین کرده بود رو گفت
"کاندوم میخوام"
ŞİMDİ OKUDUĞUN
✻𝐎𝐱𝐚𝐥𝐢𝐬 [𝑺𝑶𝑷𝑬𝑴𝑰𝑵]✿*゚
Kurt Adam𝑭𝒊𝒄: 𝑶𝒙𝒂𝒍𝒊𝒔 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆: 𝑺𝒐𝒑𝒆𝒎𝒊𝒏_ 𝑵𝒂𝒎𝒋𝒊𝒏 _𝒕𝒆𝒂𝒌𝒐𝒐𝒌 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆: 3𝒔𝒐𝒎𝒆_ 𝒔𝒎𝒖𝒕 _ 𝒓𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄𝒆 _𝒐𝒎𝒆𝒈𝒂𝒗𝒆𝒓𝒔𝒆_ 𝒎𝒑𝒓𝒆𝒈 خلاصه: هوسوک یه بتای تنها اما سرخوشه که به خودش قول داده تو زندگیش هیچ شریک تخمی ای رو...