𝐋𝐨𝐯𝐞 𝐈𝐬 𝐖𝐡𝐚𝐭 𝐘𝐨𝐮 𝐌𝐚𝐤𝐞 𝐛𝐲 𝐂𝐨𝐦𝐞𝐭𝐭
+ طبق حرف های خودتون، ما اون قرارداد کوفتی رو امضا کرده بودیم! این یعنی اینکه واندا و سم حق نداشتن سرخود برن اونجا رو منفجر کنن، درسته؟!
استیو: سرخود نبوده تونی. ما به شرطی اون قرارداد رو امضا کردیم که وقت های اضطراری محدودیت عمل نداشته باشیم.
+میدونی سرخورد به چه معنیه راجرز؟ یعنی اینکه بدون هماهنگی بری و طبق خواسته خودت یه کاری رو انجام بدی!
استیو: واقعا فکر میکنی وقتی برای هماهنگ کردن داشتن؟! همه چیز خیلی سریع پیش رفت!
+آره سریع پیش رفت. و باعث شد جون کلی آدم بیگناه گرفته بشه.
لیوان قهوم رو میکوبم روی میز:
"این سردرد لعنتی داره من رو میکشه.."استیو: ما الان واقعا به یه درگیری اضافی بین خودمون نیاز نداریم. بهتره حرف هامون رو یکی کنیم تا وقتی که راس اومد بتونی..
+حرف هامون رو یکی کنیم؟! داری شوخی میکنی دیگه آره؟ ما جون اون آدم های بیگناه رو گرفتیم، و باید تاوانش رو هم پس بدیم!
نت: شما دوتا چتون شده؟
+چی؟!
نت: از وقتی اومدین دارین میپرین بهم!
استیو: این سوالیه که تونی باید جوابش رو بده.
+آره. تو هم طبق معمول میتونی بری قایم شی.
رودی: بس کنین. الان وقت این جر و دعواها نیست.
باید منطقی فکر کنیم.+فکر منطقی میشه این که یا واندا و سم رو بهشون تحویل بدیم، یا خودمون همینجا ممنوع الخروجشون کنیم.
استیو: این احمقانهست! این احمقانهست!
و از اتاق خارج میشه.
ناتاشا بهم نزدیک میشه و سرش رو کج میکنه: "بنظرم باید بری باهاش حرف بزنی تونی."
+اون نمیخواد واقعیت رو ببینه. منم نمیتونم این کارو براش انجام بدم.
دست هاش رو میکوبه بهم: بهتره یه وقفه کوتاه بدیم تا ببینیم چی میشه.
بروس: باید تا قبل از اومدن راس تصمیمون رو گرفته باشیم.
نت قبل از اینکه همراه بقیه بره بیرون، کنارم میایسته و میگه:
"میدونم که این چیز ها به من مربوط نمیشن، ولی حس میکنم یه مشکلی بینتون هست که داره روی تصمیم گیریتون اثر میذاره."منتظر جوابم نمیشه و میره.
معلومه که بین من و استیو مشکلی هست، ولی به وضوح مشخصه که اون داره احساسی درمورد این مسئله تصمیم میگیره.
BẠN ĐANG ĐỌC
Alright Aphrodite [Completed]
Fanfictionچارلز بوکوفسکی میگفت: عشق مثل مه میمونه که با اولین پرتو واقعیت از بین میره. از اون چیزی باقی نمیمونه، جز یه رویا. ولی کاشکی بتونی چشم هاتو ببندی و فقط به صدای رویا گوش کنی راجرز. اینجوری قشنگ تره.