𝐛𝐲𝐞 𝐛𝐲𝐞, 𝐬𝐮𝐧 𝐟𝐫𝐚𝐧𝐜𝐢𝐬𝐜𝐨 𝐛𝐲 𝐋𝐨𝐫
*این پارت از زبون تونی نیست*
کنار هم خیلی خوشحال به نظر میرسن. انگار که، تمام دنیا رو یکجا داشته باشن.
از اینجا با دوربین خوب میبینمشون. تونی یه لباس سفید نازک پوشیده و استیو، خب چیزی جز شلوار جینش تنش نیست. دو تا اسب رو به تنه یکی از درخت ها بستن و دارن دیوانه وار آهنگ میخونن و میرقصن.
تونی مال من بود و اون عوضی ازم دزدیدش. کسی که الان باید با تونی میرقصید من بودم نه اون. تونی من رو دوست داشت. میدونم که عاشقم بود. شاید اولاش بهم این حس رو نداشت، ولی کم کم همه چیز درست شده بود. و همه چیز میتونست همینجور ادامه داشته باشه اگه اون پیداش نمیشد و سعی نمیکرد تونی رو ازم بگیره.
از اینجا با دوربین خوب میبینمشون. تونی از پشت استیو رو میگیره، میفته روش و بعد باهم از بالای تپه سر میخورن پایین.
دارن همو میبوسن، انگار که، تمام دنیا رو یکجا داشته باشن.تونی مال من بود و اون عوضی ازم دزدیدش. اما اینجا بودنم فایده ای نداره. باید قبل از اینکه من زو ببینن برم. به موقعش، انتقامم رو ازش میگیرم.
به موقعش.
ČTEŠ
Alright Aphrodite [Completed]
Fanfikceچارلز بوکوفسکی میگفت: عشق مثل مه میمونه که با اولین پرتو واقعیت از بین میره. از اون چیزی باقی نمیمونه، جز یه رویا. ولی کاشکی بتونی چشم هاتو ببندی و فقط به صدای رویا گوش کنی راجرز. اینجوری قشنگ تره.