|𝐇𝐚𝐩𝐩𝐲 𝐛𝐢𝐫𝐭𝐡𝐝𝐚𝐲 𝐒𝐭𝐞𝐯𝐞!|

116 27 14
                                    

𝐎𝐮𝐭 𝐨𝐟 𝐌𝐲 𝐋𝐞𝐚𝐠𝐮𝐞 𝐛𝐲 𝐅𝐢𝐭𝐳 𝐚𝐧𝐝 𝐓𝐡𝐞 𝐓𝐚𝐧𝐭𝐫𝐮𝐦𝐬

+هی سم، گوش کن ببین چی میگم. باید حداقل تا ساعت هفت اونجا نگهش داری. باشه؟

سم: پوفف. باشه تونی.

+و حواست هست که چیزی رو لو ندی، همم؟

سم: لعنت بهت من هنوز باورم نمیشه می‌خواین بدون من و واندا جشن بگیرین!

+اینقدر غر نزن. راس توی کل برج دوربین گذاشته وگرنه همونجا می‌گرفتیم.
نگران نباش برات عکس هامون رو می‌فرستم.

سم: مرسی واقعا.

+کیک هم میارم.

سم: زحمتت میشه.

+برو گمشو سم! قسم می‌خورم اگه استیو بویی ببره و برنامه هام لو بره خودم هفت ماه دیگه اونجا زندانیت می‌کنم.

سم: عجب گیری کردیم.

+من باید برم فعلا.

و گوشی رو قطع می‌کنم.

امروز تولد استیوه. درواقع یه هفته دیگه‌ست ولی خب دوست داشتم سورپرایزش کنم، درنتیجه به سم گفتم که به استیو زنگ بزنه و ازش بخواد تا عصر پیشش بمونه تا ما بتونیم اینجا رو تزیین کنیم.

+بروس، وایسا ببینم، بادکنک ها همش همینن؟!

بروس: آروم باش تونی. چند تاش توی راه پوکیدن. زنگ زدم دوباره بیارن.

+فاک فاک فاک. ساعت ششه و ما فقط یک ساعت فاکی وقت داریم تا وضع فاکداپ اینجا رو جمع کنیم!

بروس: بهش بگو دیرتر بیاد.

+نمیشه! همین الانش هم شک برانگیزه که سم بهش اصرار کرده تا هفت بمونه.

باورم نمیشه هنوز هیچ کاری نکردیم.

+همش تقصیر فیوری نکبته. لعنت بهش!

بروس: تقصیر فیوری نیست که وزارت دفاع خیلی رندوم امروز می‌خواسته ما رو ببینه! اگه ظهرمون آزاد بود تا الان تموم شده بو..

+تو چرا ازش دفاع می‌کنی؟! نه چرا واقعا؟!

بروس: باشه تونی باشه تقصیر فیوریه!

ناتاشا میاد سمتمون:
"کارگرها باغ رو تزیین کردن. فقط مونده بادکنک ها."

+که یعنی درواقع هیچ کاری نکردن.

نت: الان هممون باهم اینجا رو هم تزئین می‌کنیم تا بادکنک ها برسن. کیک و شام و نوشیدنی ها هم تا چند دقیقه دیگه آماده میشن .همه چیز درست میشه تونی اینقدر حرص نخور!

+این صدای چی بود؟!

بروس: همین رو کم داشتیم..

اسکات با دو وارد میشه:
"شت شت شت ناتاشا شت بادکنک ها پوکید‌.‌."

Alright Aphrodite [Completed]Donde viven las historias. Descúbrelo ahora