از وقتی که کارش تو اداره تموم شد و برگشت خونه استرس داشت. دلیلش رو نمیدونست اما همینکه رئیس کیم گفت خودش براش یه پرونده میفرسته به اندازهی کافی بهش استرس داده بود.
اون کار اشتباهی نکرد فقط از بین چیزهایی که براش گذاشته بود تا انتخاب کنه یکی رو بیشتر از اون یکی پسندید.
سر شام هم مدام نگاهش به گوشیش بود تا به محض اینکه نوتیف ایمیل رو دریافت کرد سریعا چکش کنه و همین کارش باعث شد مادرش کلی بهش غر بزنه.
ساعت نزدیکای ده و نیم شب بود و اون رو تختش دراز کشیده و داشت به سقف خیره نگاه میکرد که با حس ویبرهی گوشیش که درست روی سینش بود از جا پرید و سیخ نشست. یه ایمیل براش اومده بود. از طرف کیم جونگین...
فورا ایمیل رو باز کرد و با لبخند شروع به خوندن خلاصهی پرونده کرد. کم کم لبخند از روی لباش پاک شد و حالت چهرش از هیجانزده به متعجب تغییر کرد.
اون پرونده... دیگه چی بود؟ واقعا کیم جونگین از کسی مثل اون میخواست به چنین پروندهای رسیدگی کنه؟ درمورد اون چی فکر کرده بود؟ اینکه یه وکیل کارکشته و حربهایه که تا به حال نزدیک به ده تا پروندهی اینجوری رو حل کرده؟در آخر ایمیل یه جمله ی خیلی کوتاه براش نوشته بود.
امیدوارم از این پرونده خوشت بیاد وکیل دو... فایتینگ
*************
تا خود صبح نتونست چشم رو هم بذاره. باور اینکه چنین پروندهای به اون سپرده شده براش سخت بود و شب گذشته تا ساعت سه و نیم فقط وقت گذاشته بود تا داستان رو جوری برای خودش تعریف کنه که باورش بشه خواب ندیده.
صبح سریعا یه دوش سرسری گرفت و با عجله خودش رو به اداره رسوند. به جای اینکه پشت میزش بشینه پشت در اتاق رئیس کیم منتظر موند و هر چند ثانیه یک بار ساعت مچیش رو حس میکرد. از شدت استرس دستشوییش گرفته بود چون میدونست شکست تو این پرونده یعنی اخراج...
بالاخره ساعت هفت و نیم صبح در سالن اصلی باز شد و کیم جونگین داخل شد. کت و شلوار سورمهای با کراوات و پیرهن مشکی پوشیده بود. موهای مشکیش رو، رو به بالا حالت داده و با جدیت سمت اتاقش میومد.
کیونگ صداشو صاف کرد و با رسیدن جونگین بهش خیلی محترمانه سلام کرد و صبح بخیر گفت.
+ صبح بخیر وکیل دو... خیلی عالیه که همیشه اولین نفر اینجایی.
خواست در اتاقش رو باز کنه که کیونگ گفت:
× اگه وقت داشته باشین میخواستم باهاتون صحبت کنم قربان.
+ دربارهی چی؟
× دربارهی پروندهای که دیشب برام فرستادین.
+ خب اون پرونده کاملا واضحه. نیاز به توضیح اضافه نداره. با این وجود به خانم سو میگم توضیحات جامع و کلی رو براتون ایمیل کنن.
YOU ARE READING
The portraitist [Completed]
Fanfictionصورتگر ژانر: زندگی اجتماعی، روانشناختی، رمنس، درام، اسمات🔞 کاپلها: چانبک،کایسو ********************************************* خلاصه: یک پسر خوش گذرون، بدنام، بی ادب و بیخیال و یک پسر مهربون، با ادب، منظم و خوش اخلاق بکهیون بیخیال و خوشگذرون به درخوا...