20

1.3K 365 317
                                    

کیونگسو مثل روزهای قبل پشت میزش نشسته بود و روی پرونده کار میکرد و از قهوه‌ای که کمی پیش براش آورده بودن مینوشید که در اتاق رئیس کیم باز شد و هانا ،یکی از همکارانش، با چشمهای اشکی از اتاق بیرون اومد و باعجله پله ها رو پایین رفت. دو تا از همکارهاش دنبالش رفتن و بقیه هم شروع به پچ پچ درموردش کردن.

کمی سمت میز سونگهو خم شد و پرسید:

_ چی شده؟

× قطعا اخراج شده که داره اینطوری گریه میکنه.

چشمهاش گرد شد و گفت:

_ چی؟ ولی اون که جدیدا روی پرونده ی خاصی کار نکرده بود که بخواد شکست بخوره.

سونگهو هومی کرد و سر تکون داد.
اون از وقتی که برای کارآموزی به این اداره اومد هانا رو میشناخت. دختر آروم و مودبی به نظر میرسید‌ و تو کارش جدیه.

دختر بیچاره هیچ کار اشتباهی نکرده بود و الان اون نمیدونست دلیل اخراجش چی میتونه باشه. با حرف سونگهو نگاهش رو به اون داد.

× هه... فکر کنم دلیل این کار رئیس رو پیدا کردم.

سونگهو گوشیش رو سمت کیونگ چرخوند و اون تونست خبری که با خط بزرگ بالای صفحه رو پر کرده بود بخونه.

" کیم جونگین و کیم سجونگ در شرف نامزدی؟؟؟"

× احتمالا رئیس از این اتفاق زیاد خوشش نمیاد برای همین امروز دوباره به شکل یه هیولا ظاهر شده. از من میشنوی امروز اصلا سمت اتاقش نرو چون ممکنه نفر بعدی که اخراج میشه تو باشی.

کیونگ با گیجی کنار شقیقه‌اش رو خاروند و سر تکون داد. سرش رو برگردوند روی پرونده‌ی خودش و نفس عمیقی کشید.

تا آخر ساعت کاری اون از پشت میزش بلند نشد و تا جایی که تونست فکر کرد ولی به هیچ نتیجه ای نرسید. البته جو متشنج اداره هم تا حدی تمرکزش رو بهم میزد. رئیس کیم اون روز به حدی بداخلاق شده بود که به همه گیر میداد‌.

بعد از اینکه ساعت کاری تموم شد و از پشت میزش بلند شد سونگهو با خنده نفسش رو بیرون داد و گفت:

× خطر از بیخ گوشمون گذشت. فکر کردن به اینکه منم ممکن بود امروز توبیخ یا اخراج شم چهار ستون بدنم رو میلرزونه.

کیونگ با لبخند کتش رو پوشید و پرونده رو تو کیفش گذاشت. بعد از برداشتن گوشیش از روی میز به همراه سونگهو سمت آسانسور رفتن و پرسید:

_ رئیس نمیخواد بره خونه؟

× نمیدونم. فکر کنم امروز انقدر به بقیه گیر داد که وقت نکرد کارهاش رو انجام بده و الان داره به اونها رسیدگی میکنه.

با رسیدن آسانسور داخل شدن و دکمه‌ی پارکینگ رو فشار دادن.

× بیا بریم کلاب. اینطوری میتونیم خستگی امروز رو برطرف کنیم.

The portraitist [Completed]Where stories live. Discover now