#part13

585 77 14
                                    

دوستش داشت؟

جونگ‌کوک دوستش داشت؟ دوستش‌داشت و هر روز زخم‌زد به روحش؟ دوستش‌داشت و هر روز قلبش رو توی مشت‌هاش گرفت و له کرد؟

دوست‌داشتن این‌شکلی بود؟

تهیونگ مست بوسه جونگ‌کوک، پیشونی‌ش رو به پیشونی مرد تکیه‌داد و گفت:

_ بوسیدیم رویا‌زاده.

+ بوسیدمت اقیانوس.

_ لب‌هایی رو بوسیدی که ازشون فرار می‌کردی.

+ لب‌هایی رو بوسیدم که از مستی بعد بوسیدن‌شون می‌ترسیدم.

تهیونگ زبونی به لب‌های خودش کشید تا مزه‌ی جونگ‌کوک رو از روی لب‌های خودش بچشه و گفت:

_ اومدی بباری به اقیانوست ابرک؟ اومدی به پونت طراوت بدی؟

+ اومدم ببارم تا اقیانوسم رو سیراب کنم و ماهی‌های تو دلش رو به رقص دعوت‌ کنم تا پونه‌ام رو سرزنده کنم و ردِ شبنم رو روی برگ‌هاش بکارم.

_ چرا وقتی که داشتم تهیونگی که شکستی رو جمع می‌کردم اومدی؟ چرا زمانی که داشتم تیکه‌های شکسته خودم رو جمع می‌کردم تا بهم پیوندشون بزنم اومدی؟

اومدی روی پونه‌بباری؟ اومدی اقیانوست رو سیراب کنی؟ دیر کردی ابرک، خیلی دیر دیگه نه این خاک پونه‌ای داره، نه این اقیانوس خشک‌شده توانی برای تلاطم یا ماهی‌هاش توانی برای رقص.

+ اقیانوس، من دارم تو اعماق جونت زندگی می‌کنم ، مثل یه کشتی شکسته‌ی خوشبخت که ته اقیانوس لنگر انداخته.

_ غرقت کردم ابرک؟

+ غرقم کردی اقیانوس، عطرِ پونت رو روی جونم کاشتی.

_ نمی‌خوامش...

جونگ‌کوک فشار دست‌هاش رو روی کمر اقیانوس توی آغوشش بیشتر کرد.

+ ازم نگذر پونه، ازم نگذر اقیانوس من بدونِ تو آدم خوبی نیستم، من بدونِ تو آدم جالبی نیستم من یه‌بار قبلا از دستت دادم.

تیکه آخر رو اون‌قدر آروم‌گفت که مطمئن بشه به گوش‌های اقیانوسش نمی‌رسه.

_ از این آب لعنتی ببرم بیرون جونگ‌کوک.

+ پونه....

_ ببرم بیرون جونگ‌کوک ببرم.

جونگ‌کوک به حرف تهیونگ گوش‌داد و از آب بیرون کشیدش، باد مرموز بهاری از لای شاخه‌ها گذشت و به تن خیس پسرک شلاق زد و باعث شد تهیونگ کمی بلرزه.

جونگ‌کوک سمتش رفت و خواست بغلش کنه تا به چادر برسن که تهیونگ قدمی عقب رفت و گفت:

_ پاهام سالمن.

+ خیلی ممنون که یادآوری کردید سرورم، نور حقیقت بهم تابید اصلا.

تهیونگ چشم‌هاش رو چرخ‌داد و سمت چادر رفت.

RedBlood(kookv)Where stories live. Discover now