جونگکوک ابرویی بالا انداخت و گیج پرسید:
+ چی؟
آرورا طرهای از موهای طلایی رنگش رو لمس کرد و از پشت پنجره به تهیونگ خیره شد، لبخند گرمی زد و گفت:
_ کسی که سنگ قلبت رو آب کرد و رد عشق رو روش طرح زد.
جونگکوک هم به تهیونگ چشم دوخت، تهیونگ زیبا بود و تراشیده، درست مثل اینکه مجسمهسازی ماهر ساعتها برای خلق پیکرهاش وقت گذاشته باشه.
+ قلب سنگم؟ مگه سنگ آب میشه آرورا؟
آرورا لبخندی به چهره جونگکوک و مردمکهای شیفتهش زد.
_ منم فکر میکردم آب نمیشه، فکر میکردم سنگ ذره ذره خورد میشه ولی تهیونگ یکشبه همهچیز رو رنگ زد.
+ چرا اومدی آرورا؟ نکنه توام میخوای بلایی بدتر از تلقین سرش بیاری؟
_ نه، رمبیگ خواست بیام.
جونگکوک چشم از تهیونگ نگرفت، تهیونگ میخندید درست مثل لبخند آسمون، حرف میزد و با ذوق به رمبیگ چیزی رو نشون میداد.
+ اگر رمبیگ رو بکشم چی آرورا؟ سمت کی میایستی؟
اخم ظریفی مابین ابروهای آرورا سایه انداخت، بند انگشتهای روی شونهی جونگکوک نشستن و ازش توجه خواست.
جونگکوک چشم از تهیونگ گرفت و بهاجبار به آرورا نگاه کرد.
_ جونگکوک تو حق نداری تبدیل بشی به جونگکوک چندسال پیش خب؟
آرورا پهلوهای جونگکوک رو نوازش کرد و امیدوارانه لب زد، از تکرار اون روزها میترسید، از هیولایی خفته توی روح جونگکوک میترسید و هراس داشت، اگر جونگکوک چندسال پیش دوباره تکرار میشد، نفس همه منقطع میشد، جونگکوک تبدیل میشد به دست قدرتمندی و دور گلوی زندگی همه مییچید، میشد زخم شمشیر، تلخی سیانور و گلولهی نقره، میشد نفرین و میفتاد به جون همه حتی اقیانوسی که تاب مالکیتش رو داشت!
+ نمیتونم آرورا، دارم خفه میشم من تهیونگ رو میخوام نه این دوری و فرارش رو، بهش نگاه کن جوری کنار برادرم شاده انگار واقعا عاشقشه، من رو باور نداره اقیانوسی که حاضر بود بخاطر من جلوی همه ترسهاش بایسته حالا من شدم کابوسش، من کابوس کسی شدم که روزی تنها پناهگاه امنش بودم.
جونگکوک با تلخی گفت، تلخی نشات گرفته از حرفهای تهیونگ، تلخی دنبالهداری که دلیلش نبود آغوش گرم اقیانوس و عطر پونهش بود.
آرورا پلک کندی زد و گفت:
_ نمیتونیم برای باطل کردن تلقین شاهپسند گیر بیاریم اون گل به تو آسیب میزنه.
+ تو بیارش آرورا!
جونگکوک امیدوارانه گفت و انگشتهای آرورا توی هم پیچیدن، بومی از ناامیدی توی چهرهش شکل گرفت و جونگکوک بریده نفس کشید.
YOU ARE READING
RedBlood(kookv)
Fanfiction+ اسمت چیه؟ _ جونگکوک. + البته که برام مهم نیست صرفا... _ آره خب صرفا چون یه چیزی مثل کرم تو وجودتون میلوله پرسیدین سرورم.