کابوس๑♡♡
اون روانشناس مرموز ، دکتر دیوانه ، کیم نامجون عجیب و غریب ، اون فکر میکنه با چپوندن کلمه ها به مغزم و تجویز دارو های شیمیایی میتونه روح دست نیافتنی و دور افتاده من رو نجات بده. اون مَرد قیافه ای موجه به خودش میگیره و ازم میخواد از دوست پسر...
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
متن آهنگ (forgot how to dream_K.flay)
Guess I forgot how to dream
فکر کنم فراموش کردم که چطوری باید رویا ببینم
ووت کنید💚 دوست ندارم براش شرط بزارم:-)
Luna
این نهایت سرعتش بود. چرا که تمام قدرتش رو خرج دویدنش میکرد ، بالاخره داشت بعد از چهار سال به اون پا های بی مصرف خاصیت میبخشید.نور ماشینی که پشت سرش به آرامی تعقیبش میکرد مسیر تاریکش رو روشن کرده بود. از خستگی روی زمین زانو زد و به نفس نفس افتاد. نفس هاش حتی بهش اجازه بریده بریده حرف زدن رو هم نمیداد اما با این وجود لبخند از لب هاش کنار نمیرفت. ماشین( مدل Dodge ) یونگی دور تا دور دختر ، دایره وار میچرخید و حرفه ای تیک آف میزد.
لاستیک هاش گوش خراش روی زمین کشیده میشدند و دودی به پا کرده بود. جیمین لبه پنجره عقب ماشین نشست و با دوربین موبایلش از لونا فیلم میگرفت و مست فریاد میزد
+چالش بیلی آیلیش رو برو
(فلش بک)
جمعیت کنسرت زیرزمینی انچنان هم که جیمین میگفت زیاد نبود. میشد گفت معروف شدن جونگکوک پیاز داغی بود که جیمین توی ماهیتابه اش برای لونا تفت داده بود.
کش مویی که باهاش موهای سیاه و شلالش رو بسته بود رو سفت تر کرد و دو نخ موی آزاد شده کنار چتری هاش رو مرتب کرد.
جیمین یکی از دو لیوان نوشیدنی الکلی رو سمت لونا گرفت و گفت: این اولین باره که ازت میخوام باهام مست کنی
جمعیت زیاد داشت لونا رو اذیت میکرد. ذره ای از الکل رو نوشید و از گوشه چشم های سیاه و آرایش کرده اش به دختر آمریکایی های بلوند و خوش قیافه نگاه کرد. از کجا معلوم؟ شاید یکی از همین چند تا کلوچه دوست دختر جونگکوک باشه. جونگکوکی که حق داشت دست از روی دختری که پنج درصد هم احتمال زنده موندنش وجود نداره برداره. صد درصد الان روحش هم از حضور لونا توی کنسرتش خبر نداره. جیمین که متوجه سکوت و نگاه کینه ای لونا به بقیه دختر ها شده بود ، با خنده سمت لونا خم شد و گفت: اون بلونده شبیه دخترِ جانی دپِ! نیست؟
دختر ها با باریستا بگو و بخند میکردند. با چرخیدن سر یکی از اونا به سمتشون جیمین و لونا سریع نگاهشون رو ازش گرفتن. جیمین مرموز خندید
