9-بوی اسطوخودوس 💚🖤

2.3K 174 314
                                    

ممنونم بابت کاور قشنگ💚🖤

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

ممنونم بابت کاور قشنگ💚🖤

Luna

قرص ماه و آسمان صاف ، یک پدیده کمیاب توی این منطقه کوهستانی بود.شاید دلیل انتخاب چنین اسمی برای لونا همین بود.

سلنوفیلیا ، مادر لونا شیفته ماه بود.

لونا هم به زبان فرانسوی معنی ماه رو میداد و مامان شب هایی که آسمان صاف و قرص زیبای ماه مشخص بود نمیخوابید و ساعت ها به اون سیارک نورانی خیره میشد تا اینکه روی مبل تک نفره اش خوابش ببره.

نیمه سیگاری که از جیب جیمین کش رفته بود رو بین لب هاش گذاشت و با فندکی روشنش کرد.

پُک عمیقی به سیگارش زد و چشم هاشو بست.
همه چی عوض شده
قد و هیلکل جیمین ، درخت های اطراف دریاچه ،خیابونا ، کافه ها و دنیا !
سرش رو به تاج تخت تکیه داد و دود رو سمت سقف اتاق فوت کرد.
در سکوت اتاق غرق شده بود که جیمین زیرلب شروع به گفتن هزیان کرد. حرفاش کاملا بی معنی بود. لونا درحالی که سعی داشت متوجه هزیان های جیمین بشه پک دیگری به سیگارش زد.

جیمین:م مامان..شیمر..ما..مامان..م من..منم میام

سیگار خیلی زود تموم شد. لونا پاهاش رو از تخت پایین گذاشت و موهای بلندش رو پشت گوشش زد.
پنجره رو باز کرد و فیلتر سیگار رو از پنجره بیرون انداخت.
بعد از بستن پنجره ، به سمت تخت مشترکش با جیمین برگشت هنوز هردو زانو هاش رو روی تخت نزاشته بود که بوی عجیبی مشام لونا رو پر کرد.
بوی عطر مورد علاقه مامان ، بوی اون گل های بنفشی که همیشه باهاشون عود درست میکرد.

دستش رو روی بازوی جیمین گذاشت و گفت:میترسم..میشه بیدار شی؟

دلیلی برای ترسیدن وجود نداشت اما این لونا بود که حالا به لطف اون دختر ژاپنی به زمین و زمان فوبیا پیدا کرده بود . به حض تنها شدن در یکی مکان حس پنیک و خفگی بهش حمله میکرد و دلش میخواست فقط جیق بزنه. جیمین تکانی به بدن خسته اش داد و گفت:دستتو بنداز روی کمرم

صورتش رو زیر بالشت قایم کرد.

چشم های لونا دور تا دور اتاق میچرخید
_بوی لوندر میاد..کی این موقع شب عود مامانو روشن کرده؟

Nightmare ⁦。*♡⁩ کابوسWhere stories live. Discover now