کابوس๑♡♡
اون روانشناس مرموز ، دکتر دیوانه ، کیم نامجون عجیب و غریب ، اون فکر میکنه با چپوندن کلمه ها به مغزم و تجویز دارو های شیمیایی میتونه روح دست نیافتنی و دور افتاده من رو نجات بده. اون مَرد قیافه ای موجه به خودش میگیره و ازم میخواد از دوست پسر...
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
این پارت نسبتا طولانیه پس اول ووت کنید بعد بخونید ممنون 💚🖤
Jimin
در پزشکی دستور عجیب و مهیبی داریم No CPR
این اصطلاح برای وقتیه که پزشک از برگشتن بیمار قطع امید کرده. پزشک و پرستار ها تسلیم در برابر تقدیر یا هر اسم دیگری که شما براش انتخاب می‌کنید میشن و محلفه رو روی صورت شخص از دست رفته میکشند.
جیمین با گونه هایی گر گرفته و موهایی نم دار پشت سر پزشک ها و پرستار هایی که برای برگرداندن جونگکوک و لونا تلاش می‌کردند ایستاده بود. هودی خاکستری رنگش با رد قطره های باران تزئین شده بود وآستین هاش آلوده به ترکیبی از خون لونا و جونگکوک.
پسر بدون اینکه پلکی بزنه به خط های شکسته شده مانیتور علائم حیاتی لونا خیره شده بود. قبلا با خودش تکرار کرده بود که به عنوان یک دانشجو پزشکی، باید تا مدتی در این فضا و هوای خسته کننده می‌زیست، تا به آگاهی کافی از این رشته برسه اما الان قضیه براش با کل اون تجربه ها فرق داشت. خواهرش لونا داشت جان میداد وجیمین مثل یک بید میلرزید. از طرفی دوست داشت فرار کنه و از این فضا و هوای آزار دهنده دور باشه از طرفی هم باید شاهد اون صحنه میبود.
_باز..باز نه
سریع نگاهش رو از جونگکوک و لونا گرفت و بیرون رفت اما هنوز صدای پزشک و پرستار هارو میشنید. تحملش رو از دست داد و روی زمین ، گوشه راهرو نشست و به گریه افتاد. قدرتش به عنوان یک مَرد از دست داده بود و صدای هق هق های پی در پی که از دهانش خارج میشد رو با پشت آستینش میگرفت.
_بهم قول دادی..بهم قول دادی که دیگه این کارو نکنی..بهم قول دادی که دیگه خودتو ازم نگیری..لونا
یونگی کنار جیمین زانو زد و سرش رو روی قلبش گذاشت. لب هاشو بین فرق سر پسر گذاشت و گاهی لب میزد:گریه نکن..اتفاق بدی نمیفته بهت قول میدم
یونگی صورت سرخ جیمین رو در آغوش داشت و مدام با نوازش و لب هاش سعی در ایجاد آرامش بود تا اینکه صدای ثابت بوق یکی‌از اون دستگاه های نوار قلب خبر از مرگ یکی از اون دو نفر رو میداد. جیمین مچ دست یونگی رو ناخواسته فشرد و گریه اش شدت گرفت.
