همین یه بار"
آلفای شکلاتی التماس بار زمزمه کرد و دست اشاره اش رو بالا برد در واقع چاره ای جز راضی کردن امگای بداخلاق نداشتامکان نداره جئون برو کنار"
امگای توت فرنگی با کلافگی زمزمه کرد و نگاهی به ساعت مچی اش انداخت
لعنتی دیرش شده بود!
سر و کله زدن با اون الفای شکلاتی باعث شده بود تا دیر تر از همیشه خونه رو ترک کنهفقط یه قرار ملاقات بعدش...."
جونگ کوک گیج شده بیان کرد و با گذاشتن دستی روی پیشونی اش انگار که چیزی یادش اومده باشه ادامه داد:
میگم مردی!"اون به حضور امگای توت فرنگی نیاز داشت...
در واقع خانواده اش تهدید اش کرده بودند که اگه نامزد یهویی پیدا شده اش رو دعوت نکنه توی بد دردسری می افته...
محض رضای خدا اگه یه درصد متوجه بشن جونگ کوک صاحب یه پسر بچه شده و والدی دیگه ای هم براش وجود نداره به احتمال نود و نه درصد یه همسر رو مخ براش پیدا میکردن
و مسلما اگه کار به اونجا میرسید آلفای شکلاتی فقط بچه پانداش رو زیر بغلش میذاشت و فرار میکرد!خیلی ممنون که میخوای منو تبدیل به یه مرده کنی"
تهیونگ تک خنده متعجبی نشون مرد داد و خیلی زود کنارش زد...هی واقعا نمیخوای بهم کمک کنی؟"
جونگ کوک متعجب تر فریاد کشید و رایحه ملایم ترش شده اش رو آزاد کردنه!"
تهیونگ هم متقابلا فریاد کشید و دستی تکون داد.....
مگه میخواست خودش رو توی دردسر بندازه؟
همین الان هم باید دنبال پرستار برای مراقبت از یونجون میبودکار های زیادی برای انجام دادن داشت برای مثال وقت گذروندن با دوستش ، انگاری خیلی وقت بود که بهش سر نزده و همینطور زنگ زدن به پدر و مادرش که توی دگو زندگی میکردند!
.......
کیم رئیس باهات کار داره؟"
مینهو دستی به شونه امگای توت فرنگی کشید و اون رو مورد خطاب قرار داد
آلفای گردویی کنجکاو بود که چی شده کیم تهیونگ انقدر در سکوت کارهاش رو انجام میده در واقع منظورش این بود که چرا هر چند دقیقه یکبار متفکر به نقطه ای خیره میشه!باشه.....ولی بزار اول پرونده های فصل پیش رو مرتب کنم"
تهیونگ در حالی که نگاه سرسری به ورقه ها می انداخت بیان کردمن انجامش میدم فقط برو هویون بزرگ عصبانیه"
آلفای گردویی آهی از سر کلافگی کشید و پرونده ها رو از دست پسرک کشید....در مقابل تهیونگ تک نگاهی به مرد انداخت و شونه ای بالا انداخت
اون باید کاری که ازش خواسته بودن رو انجام میداد...تقی به در زد و با شنیدن صدای بتای پیر وارد اتاق کاریش شد
قیافه هویون کاملا نشان دهنده از این بود که چقدر عصبانیه
با حرکات ناگهانی ضربه ای به میز مرغوب زد گفت:
دقیقا چه رابطه کوفتی ای با رئیس کمپانی J.K داری؟"
ESTÁS LEYENDO
troubled jeons(kookv)
Fanficتهیونگ فقط خواستار یه زندگی بدون دردسر بود ولی همه چیز با حضور ناگهانی همسایه دردسرساز اش شروع به تغییر کرد! .... بهمکمک کن!" آلفای شکلاتی با لحن بیچاره ای بیان کرد و به اون امگای بداخلاق نگاهی انداخت اون وقت چرا؟" و گوشه لبی برای مرد بالا داد چون...