جونگ کوک عمیقا کلافه بود!
آلفای شکلاتی سعی کرده بود تا دوباره به همون پسر بچه ترسناک ده سال پیشش برگرده در واقع جونگ کوک اگه به گذشته برمیگشت به خود قبلیش میگفت که کمتر روی مخ باشه!
همونقدر غیر قابل کنترل و علاقمند به بازیگوشی!
سرگرمی جونگ کوک 18 ساله معمولی نبود بلکه به واسطه داشتن خانواده قدرتمندش هک کردن رو یاد گرفته بود و خب اون سال ها شاید اتفاقی اطلاعات زیادی از صنایع مختلف جهان لو رفته باشه
و خب شاید اون کار جونگ کوک باشه ؟ ولی اینا اهمیتی نداشت چون از یجایی به بعد شکلاتی متوجه از دست دادن کنترلش شد پس خیلی عادی هک کردن رو کنار گذاشت و سعی کرد دیگه احمقانه رفتار نکنه و فقط سیستم خانوادگی رو اداره کنه این کاری بود که بیشتر خوشحالش میکرد!به هر حال اون مجبور شده بود تا دوباره به اتاق سیستم قدیمی اش سر بزنه ، لعنتی مشکل بزرگی وجود داشت سیستم هاش نیاز به آپدیت داشتند و جونگ کوک اونقدری وقت نداشت که به تیم شرکت خبر بده یا حتی خودش دست به کار بشه پس امیدوار بودن که حداقل جیمین هنوزم سیستم مشترکشون رو حفظ کرده باشه!
با شنیدن صدای گوشیش به خودش اومد
در اولین حرکت سعی کرد مزاحم پشت تلفن رو رد کنه اما با دیدن شماره محافظی که برای توت فرنگی گذاشته بود سریعا تصمیم به جواب دادن گرفتصدای محافظ پشت تلفن ترسیده بنظر میرسید !
و جونگ کوک با خودش فکر کرد که این عمیقا خبر خوبی نیست!
امیدوار بود که احساسش اشتباه باشه.آقای کیم ، آقای کیم نیستند!"
آلفای شکلاتی با اخم غلیظی چشم هاش رو آروم بست و لب هاش رو روی هم فشرد
امگایی که کنارش بود چی اون کجاست؟"ایشونم نیستن "
با صدای ترسیده گفت و منتظر جواب رئیسش موند هرچند جونگ کوک وقتی برای مرد نداشت
سریعا خودش رو به سیستم رسوند و زیر لب گفت:
لعنت بهش!"باید با یه سیستم ضعیف کارش رو ادامه میداد حداقل درصدی امیدوار بود که آقای هان هرچند وقت یکبار بهش سر زده باشه.
سیستم سرعت خوبی داشت!
خوشبختانه آقای هان همیشه برای جونگ کوک قابل اعتماد بود هرچند که آلفای شکلاتی براش فرد قابل اعتمادی نباشه!جونگکوک تمام کد ها مربوطه رو به یاد داشت اما جای گذاری اونها سخت تر شده بود و به این دلیل چندین بار اشتباهی کدگذاری کرد.
باید اول دوربین مدار بسته رو چک میکرد و سعی میکرد قیافه افراد ناشناسی که معمولا اونجا میومدند رو شناسایی کنه!
حداقل خوشحال بود که توی این مدت طولانی جای پسرا پیش جیمین امنه.
نمیدونست چند ساعت گذشته فقط وقتی به خودش اومد قیافه عمیقا آشنایی روی صفحه پدیدار شد .
جونگ کوک مطمئن بود که اون قیافه رو قبلا دیده حتی شک هم نداشت! ولی اینکه کجا و چه موقعی دیده رو بیاد نمی آورد!
YOU ARE READING
troubled jeons(kookv)
Fanfictionتهیونگ فقط خواستار یه زندگی بدون دردسر بود ولی همه چیز با حضور ناگهانی همسایه دردسرساز اش شروع به تغییر کرد! .... بهمکمک کن!" آلفای شکلاتی با لحن بیچاره ای بیان کرد و به اون امگای بداخلاق نگاهی انداخت اون وقت چرا؟" و گوشه لبی برای مرد بالا داد چون...