کیم فایل هایی که هویون بزرگ ازت میخواست کجاست؟"
مینهو طعنه آمیز زمزمه کرد و مثل یه روح گرسنه بالای سر امگای توت فرنگی ایستاد
وقتی جواب دلخواهی دریافت نکرد متعجب ابرویی بالا انداخت و با تکون دادن دستش گفت:
هی کیم حواست کجاست؟"و بالاخره باعث شد تا نگاه تهیونگ از روی مانیتور سیاه و البته خاموش برداشته بشه
لعنت امشب اولین قرار شام رو با خانواده جونگ کوک داشت و باید مستقیما از شرکت به مهد کودک میرفت و سوبین و یونجون رو به خونه میرسوند!
تازگی ها احساس میکرد سه تا بچه داره...خیلی خب تهیونگ میتونست از پس سوبین و یونجون بربیاد ولی توقع نداشت که بزرگ کردن آلفای شکلاتی هم برعهده اون باشه!
دو روز پیش که اون آلفای لجباز و از نظر تهیونگ کمی احمق پرستار سوبین رو بخاطر گرسنه گذاشتنش اخراج کرده بود تمام مسئولیت اون دو نفر برعهده امگای توت فرنگی شده بود
البته به طور قطع اون موافق اخراج کردن پرستار بی مسئولیت بود ولی توقع نداشت ساعت پنج صبح جونگ کوک رو در حالی که بچه پاندا رو بغل کرده بود و در خونه اش رو محکم میکوبه ببینه و در خواست صبحانه بکنه
این باعث خنده کوتاه توت فرنگی میشد
ولی به هر حال جونگ کوک باید یه فکری برای این مسئله میکرد هرچند عادت به این موضوع خیلی هم برای اون نمیتونست سخت باشهچی گفتی؟"
سرش رو تکان داد و حواس پرت چند تا فایل های رو به رو اش رو باز کرد
پروژه زمستانی با موفقیت تموم شده بود پس تا یک ماه آینده فقط باید بخش فروش رو ساپورت میکردندوقت خواب! فایل های رئیس رو میخوام"
از خود راضی بیان کرد و دست به سینه امگایی که چند روز اخیر عجیب تر از همیشه رفتار میکرد خیره شدتوت فرنگی بی قرار نگاهی به ساعت کرد و بالاخره فایل های آلفای گردویی رو بهش تحویل داد و دوباره به قاب اصلیش برگشت
.....
توت فرنگی آماده ای؟"
صدای آلفای شکلاتی واضحا شنیده میشد و البته که تهیونگ توجهی بهش نشون نمیداد حواسش به طور قابل توجهی به کت و شلوار مرد جلب شد گرون قیمت بنظر میرسید مثل خود شخص رو به رو اشمتاسفانه هنوز هم نمی تونست روی خوشی به مرد نشون بده پس فقط چشم توی حدقه چرخوند و در حالی که جلوی دو پسر بچه زانو میزد و سعی در مرتب کردن لباس های مهمانیشون داشت گفت:
جئون بهتره کمتر حرف بزنی"
مطمئنا نمیتونست جلوی بچه ها از کلمه چرت استفاده کنه!ایندفعه لبخند واضحی نشون داد و با آزاد کرد رایحه لطافت انگیز توت فرنگی که باعث مسخ شدن جونگ کوک میشد رو به یونجون و سوبین گفت:
بچه های خوبی باشین توقع دارم پاپا رو شرمنده نکنین و مثل همیشه رفتار کنین"
YOU ARE READING
troubled jeons(kookv)
Fanfictionتهیونگ فقط خواستار یه زندگی بدون دردسر بود ولی همه چیز با حضور ناگهانی همسایه دردسرساز اش شروع به تغییر کرد! .... بهمکمک کن!" آلفای شکلاتی با لحن بیچاره ای بیان کرد و به اون امگای بداخلاق نگاهی انداخت اون وقت چرا؟" و گوشه لبی برای مرد بالا داد چون...