خیلی خب جئون آماده ای؟"
تهیونگ با بالا انداختن ابروش سعی کرد جمله گذشته مرد رو فراموش کنه و ایندفعه با کنجکاوی بیشتری اطرافش رو رصد کنهاون آماتور نبود!
توی دورانی که تازه وارد دانشگاه شده بود به کلاب های بیشمار و مهمانی های معروفی دعوت شده بود
به هر حال اون جزو زیباترین امگاهای دانشگاه ملی سئول بودمیز شماره سه رو نامحسوس نگاه کن"
امگای توت فرنگی زیر لب گفت و با دیدن اینکه به سرعت نگاه جونگکوک به عقب برگشت ادامه داد:
جئون احمق نشو و انقدر خیره نگاه نکن"هی مواظب حرف زدنت باش و خب این قرار بود سرگرم کننده باشه "
آلفا اخم هاش رو درهم کشید و با بیاد آوردن موضوعی گفت:
اون گارسونه...اونم حسابه دیگه؟"معلومه که نه اون موقع رقابت شروع نشده بود"
تهیونگ با لحن مشتاقی زمزمه کرد و سعی کرد قرارداد روی میز رو بیخیال بشه
مرد میز شماره سه اون یه بتای مذکره مشخصا منتظر یه نفره ولی انگار زیادی منتظر مونده و خسته شده
...برو تو کارش "
امگای توت فرنگی واقعا رگه های بدجنسی زیادی توی وجودش داشتهی این نامردیه در واقع این خیانت ما به فردی که منتظرشه نیست؟"
اون واقعا توی دنیای واقعی آدم خوبی نبود با دختر و پسرهای زیادی خوابیده بود ولی توی کار آدم های متاهل نبود یا حتی آدم های رنج کشیده
در واقع بحث سر اصول اخلاقی بودجئون تو واقعا زیاد فکر نمیکنی ، موقعی که وارد رستوران شدیم توی دست چپش یه حلقه بود درست ترش حلقه ازدواج و حالا دستش نیست پس اون فرد آدم خیانت کاریه و با یه نفر دیگه قرار داره مشخصا اون فرد دیر کرده و به احتمال زیاد تمایل خاصی به این مرد نداره پس ما با این کار هم پارتنر احتمالی مرد رو نجات میدیم و هم کمی سرگرم میشیم !"
امگای توت فرنگی جرعه ای آب روی میزش نوشید و موهای نسبتا بلندش رو پشت گوشش انداخت
اگه احتمالی که میداد درست در بیاد قراره شاهد اتفاق های جالبی باشهباید اعتراف کنم تو یکم باهوشی "
جونگ کوک دست به سینه به توت فرنگی رو به رو اش نگاهی انداخت
اون میتونست تجسم شیطان روی زمین باشه البته از نوع کیوتشیکم؟"
توت فرنگی که حالا کمی گاردش رو پایین تر آورده بود با تک خندی گفت و با جذابیت انکار نشده ای چشمی در حدقه چرخوندامکان نداره به اون چیزی که دلت میخواد بشنوی اعتراف کنم بری بری"
آلفا نگاه عمیقی به تهیونگ انداخت و کوتاه سری تکون دادخیلی خب تو اول میری و بهترین ها همیشه برای آخر هستن"
تهیونگ با اعتماد بنفس به صندلی تکیه داد و به صورت تیک آوری با دست هاش شروع به ضربه های کوتاه کردقراره شکستت تاریخی باشه به هر حال که من میبرم و مسلما در عوضش قراره هر چی میخوام بهم بدی"
جونگکوک آزادانه چشمکی به امگا زد و با دیدن نیشخند پر اعتماد بنفس تهیونگ متقابلا چشمی توی حدقه چرخوند و از صندلی اش بلند شد
أنت تقرأ
troubled jeons(kookv)
أدب الهواةتهیونگ فقط خواستار یه زندگی بدون دردسر بود ولی همه چیز با حضور ناگهانی همسایه دردسرساز اش شروع به تغییر کرد! .... بهمکمک کن!" آلفای شکلاتی با لحن بیچاره ای بیان کرد و به اون امگای بداخلاق نگاهی انداخت اون وقت چرا؟" و گوشه لبی برای مرد بالا داد چون...