Part 13
(سلام!
شخصیت هایی که معلوم نیست قیافشون رو
داخل introduction گذاشتم، یه نگاهی بندازید
تا تصورات راحت تر شود با عشق) 🥸✨"کدوم احمقی از مقر نیروی دریایی دزدی میکنه؟"
استیو زیر لب درحالی که به سمت اتاق های مختلف
میرفت گفت. (چرا من؟ میتونستم شونه خودمو از
وظیفه خالی کنم و به بقیه بگم ولی من اینجوری
نیستم) استیو اتاق ته سالن که نور ریزی از زیر در
مشخص بود رو دید و دستش رو روی شمشیرش
گذاشته بود. (فقط اگه دستم بهت برسه جشن خراب
کن!) استیو در رو آروم باز کرد و با دیدن سایه ای
شنل پوش که داخل کشو ها رو میگشت نفسش رو
حبس کرد. شمشیر رو آروم درآورد و روی شونه
سایه گذاشت. "همین الان، اروم، دست ها بالا، خودت
رو تسلیم کن تا...." استیو به خنده سایه اخم کرد.
کمی آشنا بود. سایه برگشت و مرد اسپانیایی با
نیشخند به استیو چهره اش رو نشون داد.
"تو!؟ تو دزد فراری کثیف! از اتاق دریاسالار کارتر
چی میخوای؟؟؟ جواب منو بده!! همین الان!!"
"اوه، کاپیتان راجرز! چقدر از دیدنتون مفتخرم. باید
بگم لباستون واقعا براندازتونه، بهتون خوش گذشته؟"
استیو قیافه ای عصبی گرفت و آنتونی فقط یه
پوزخند احمقانه روی صورتش داشت. "تو احمقی
چیزی هستی!؟ میدونی چیه، همین فردا صبح میدم
تا اون سر بدبخت رو از بدنت جدا کنن، دزد!"
آنتونی چشماشو چرخوند. "اوه دزد! دزد! اه، چقدر
از این کلمه متنفرم! من دزدی نمیکنم. دارم چیزی که
متعلق به منه رو پس میگیرم!" استیو خنده عصبی
کرد. "اوه، واقعا؟ و اون چیه؟" آنتونی شمشیر مرد
جوان رو کنار زد و سمت میز دریاسالار برگشت.
"اگه بهت نشون بدم، از سرم میگذری؟" آنتونی دیگ
لبخندی نداشت. ورقه و وسایل رو دونه دونه آروم
با انگشت چک کرد. "ها، خودشه!" استیو با گیجی
به مرد مو قهوه ای که شی گردی از کشو دریاسالار
بیرون آورد پلک زد. "چی کار!-" آنتونی شی رو به
کاپیتان نشون داد. "این...یه قطب نما...یه قطب نما!؟"
آنتونی اخم کرد. "اره! یه قطب نما! که متعلق به
پدر منه! کارتر اون رو از لاشه کشتی پدرم برداشته
بود. بعد از اینکه مرد...منم پسش میگیرم."
"پدرت؟ چرا دریاسالار باید پدر یه دزد رو بشناسه؟"اقع
آنتونی خندید. وسایل رو سر جاش گذاشت و شی
رو خواست تو جیبش بذاره ولی استیو دست آنتونی
رو سمت خودش کشید. آنتونی از لمس ناگهانی جا
خورد. "هی، چیکار-" استیو در قطب نما رو باز کرد.
"این...این خرابه و زنگ زدست...چرا کارتر..."
"اونو نگه داشته؟ اوه هیچی، که کثیف کاری خودش
و سانحه دریایی معروف «غرق خورشید» رو پنهان
کنه..باورم نمیشه راجرز که اون مرد برات یه ذره هم
ارزش داره. اون یه دزد ماهی اشغاله-"
استیو مشتی تو صورت آنتونی زد و مرد با قطب
نما داخل دستش رو زمین افتاد.
KAMU SEDANG MEMBACA
The Sunset Island (STONY)
Pertualanganآنتونی ادوارد استارک زندگی پیچیده و سختی داشت. از پدر و مادر به قتل رسیده و یتیم شدن به همراه خواهرش ، دزدی کردن، بردگی تا همسفر شدن با یک مشت دزد دریایی عجیب و غریب. آنتونی فکر میکرد زندگی او فقط درد و رنجه تا چیزی رو پیدا کرد که کل دریای شرقی و رد...