Chapter 18

80 12 2
                                    

«تمام ترس‌هایشان: بخش ششم»

"بد موقع اومدم؟"

کریستین که بعد از زدن تقه‌ی کوتاهی وارد دفتر تیم شده بود، با دیدن تهیونگ و جونگکوک که مشغول آماده کردن مدارکی که برای جلسه‌ی گروهی بهش نیاز داشتن بودن پرسید.

جونگکوک که خم شده بود تا پرونده‌ها رو مقابل صندلی‌های خالی بذاره، با دیدن زن صاف ایستاد و تهیونگ از جلوی بُردی که مشغول چسبوندن عکس‌های صحنه‌ی جرم روی اون‌ها بود فاصله گرفت.

" البته که نه،" کارآگاه جئون جواب داد، "بیا داخل کریس. فقط داشتیم برای جلسه آماده میشدیم."

کریستین سری تکون داد، با قدم‌های بلندی وارد اتاق شد و در رو پشت سرش بست.

"سرنخ جدیدی داریم؟"

زن با دیدن عکس‌های آشنای روی بُرد، که تصویر تمام قربانی‌های تا به امروز فلیندر رو نشون میدادن پرسید و با چهره‌ای گرفته، به عکسی که تا به‌حال ندیده بود اشاره کرد، "اون..."

"جکسونه،" تهیونگ جواب داد. نگاهی به همکارش که کنارش ایستاده و سعی داشت تا جایی که میتونست، به عکس‌های جسد دوست از دست رفته‌اشون نگاه نکنه انداخت و ادامه داد:

"سرنخ‌های جدیدی هستن که باید در موردشون حرف بزنیم. برای همین باید دوباره به تمام این پرونده نگاه کنیم. از آغاز اون تا به امروز."

"خیلی خب،" کریستین کنار اون دو مقابل بُرد ایستاد و نیم‌نگاهی به جونگکوک انداخت، "به کمک نیاز داری؟"

جونگکوک به سختی لبخندی زد، "نه. ممنونم ولی باید خودم انجامش بدم."

"میفهمم،" کریستین شونه‌ی اون رو فشرد و بعد از لحظه‌ای سکوت، دوباره شروع به صحبت کردن کرد، "لیلی رو رسوندم خونه."

"اوه آره،" تهیونگ به سمت صندلی خودش رفت، پشت اون نشست و با درآوردن فندکش، سیگاری رو روشن کرد، "فراموش کردید بهم بگید چطور پیش رفت."

"چیزی گیرمون نیومد،" جونگکوک با آهی جواب داد و مقابل اون و کریستین که حالا صندلی خالی کنارش رو اشغال کرده بود، به میز تکیه داد و دست‌هاش رو جلوی سینه‌اش گره زد، "حاضر به حرف زدن باهامون نبود. نتونستیم هیچ اطلاعات جدیدی رو از زیر زبونش بیرون بکشیم."

"حتی با وجود ایان؟" تهیونگ پرسید و با بازدمی دود سیگارش رو بیرون داد.

"تموم تلاشش رو کرد، ولی اون دختر-"

De Vlinder | Vkook, SeongjoongWhere stories live. Discover now