part4

2.5K 140 0
                                    

صبح با درد بدی که تو پهلوم هجوم اومد بیدار شدم
+اییی همینم کم داشتیم
دستموبردم به سمت کشو کمدم که پمادمو بردارم
که یچیز تیز دستمو برید
+اه لعنت بش
نگا کردم ببینم چی بود
+عه این تیغ کوفتی اینجا چیکار میکنه
اول چسب زخمو برداشتم و به دستم زدم و بعدشم پمادو مالیدم رو بخیم
انقد که درد داشت که نزدیک بود بیهوش بشم
_____________سانگ وون
شب خوبی بود و اونشب یه چیزایی کاسب شدم
تا خود صبح تو اون بار پر درامد بودم که یهو یادم افتاد باید برم خونه
رفتم خونه وقتی رسیدم صدای ناله های دردناک میومد از اتاق اون پسره دست پاچلفتی بود فکنم یه غلتی کرده
به سمت اتاقش رفتم
÷چه غلتی داره میکنی احمق
بادیدنش دهنم باز موند
چطور نمیدونستم انقد این پسره احمق خوشکل و ظریفه
داشت چیکار میکرد اون رد چی بود بخیه؟؟
________جیمین
داشتم بخیه هامو پماد میزدم که در محکم باز شد و خوب دوباره صدای رو مخ اون مرتیکه پیر
+هیچی دارم پماد میزنم مشکلیه
÷انقد سروصدا نکن تازه اومدم میخوام بخواب
مات محبوت بهش نگاه میکردم
+چشم میتونی بری بیرون
از سر تا پا یه نگاه بهم کرد و از در بیرون رفت ومحکم درو بست
+هو محکم تر میبستی مرتیکه گاو(زیرلب)
بعد اینکه پمادم و زدم و لباسمو پوشیدم سمت گوشیم رفتم که یخورده تو توییتر بگردم بعد از ساعت ها گشت خسته شدم و نگاهی به ساعت کردم که ساعت ۱۲:۴۰ دقیقه بود
رفتم دوکبوکی و رامیون درست کردم خوردم
که ساعت شد ۱۳:۳۰
سریع رفتم اماده شم که برم سرکار
اماده شدم از اتاق بیرون اومدم که دوباره قیافه نحسش
÷کجا میری کله ظهری
+سرکار مشکلی هست برطرف کنم
÷نه مشکلی نیست میتونی بری هری
به سمت در رفتم و سریع از اون خونه نفرین شده اومدم بیرون
به سمت رستوران رفتم و طولی نکشید که رسیدم خودمم نمیدونم چطوری انقد زود رسیدم فکنم پرواز کردم
رفتم تو و لباسمو عوض کردم شروع کردم کار کردن امروز شلوغ تر از همیشه بود و خب فکنم تا شب حسابی خسته بشم
بعد از ساعت ها کار کردن
به سمت پیشخوان رفتم که حقوقمو بگیرم این سومین حقوق من بود و این سه تا حقوق هرماه یه مقدارش ذخیره میشد
+خانوم هانا حقومنو نمیخوایید بدید
=چراکه نه اقا پارک به کل فراموش کرده بودم
حقوقمو گرفتم و خوب چون یخورده خسته بودم تاکسی گرفتم
رسیدم خونه سریع لباسام عوض کردم و خوابیدم
________یک هفته بعد
یک هفته گذشته بود از بخیه هام و باید میرفتم بخیه هارو باز میکردم ساعت نه صبح بود و خب وقت میشد بری سرکار
سریع اماده شدم و یه تاکسی گرفتم
به بیمارستان رسیدم
یه وقت گرفتم و منتظر موندم نوبتم بشه بعد یک ربع صدام زدن رفتم داخل
دکتر گفت بخوابم رو تخت و لباسمو بدم بالا و خب من همینکارو کردم
دکتر یه بی حسی زد که کارو شروع کنه
با کشیدن بخیه اولی سوزش عجیبی تو پهلوم ایجاد شد
قیافم در هم رفت
&اولیش وقت یخورده درد داره بقیش ارومه
و خب همونطورم شد که دکتر گفت
+ممنون خدافظ
بعد از کشیدن بخیه ها بلند شدم از دکتر تشکر و خدافظی کردم و رفتم سمت پذیرش که پولو پرداخت کنم بعد پرداخت پول از بیمارستان بیرون اومدم
دیگه پهلوم دردی نداشت
+اخیش بالاخره از دستش راحت شدم
تاکسی گرفتم که برم خونه
رسیدم و از تاکسی پیاده شدم رفتم تو خونه اول برا خودم یه چیزی درست کردم خوردم بعدشم
رفتم حموم اماده شم برم سرکار
رفتم تو حموم و وانو پر اب داغ کردم بعدم کوکتل جوجه ای که یه دفه ای تو مغازه چشمم بهش خورده بود که تازه خریده بودمو انداختم توش
بعدم خودم نشستم تو وان و ریلکس کردم
+هیچی مثل یه حموم جوجه ای ارامش بخش نیست
بعد یه ربع تو وان نشستن بلند شدم که خودمو بشورم
لیف جوجه ایمو برداشتم و شامپو جوجه ای که همراه با کوکتل خریده بودمم زدم روش خودموشستم و اومدم بیرون
یه نگاهی به ساعت کردم ساعت ۱۳:۳۰ بود
+عه گندش بزنن دیرم شده بود
به سمت کمدم رفتم و لباس جدیدی که خریدمو پوشیدم
موهامو خشک کردم و یه بالم لب که شکل جوجه بود رو به لبام زدم
سریع یه تاکسی گرفتم و رسیدم به رستوران
+سلام هانا
=سلام جیمین چرا دیر کردی
+اوم ببخشید دیگه بیمارستان بودم دیر کردم
=باشه حالا برو لباستو عوض کن که الان مشتریا میریزن سرمون
+چشم
به سمت رختکن رفتم و سریع لباسمو عوض کردم
همچین توقعیی هم میرفت همونطور که هانا گفته بود مغازه شلوغ شده بود
بعد این همه کار کردن و این همه مشتری بالاخره وقت ازاد پیدا کردم و اول ساعت و چک کردم ساعت هنوز یازده شب بود و رستوران ساعت ۱۲:۳۰ بسته میشد
وقت یک ساعت دیگه مونده
هانا یه دفه صدام زد و من از جام پریدم
+بله چیزی شده
=اره برو به میزه شما ۲۳ بگو کمتر سروصدا کنن مشتریای دیگه شاکین
+چشم الان میرم
به سمت میزه شماره ۲۳ رفتم اونا یه چند تا پسر جون و یه چند تا دختر بودن
+اهم اهم ببخشید مزاحم خلوتتون شدم میشه یکم اروم تر صحبت کنین مشتریا شاکین
یکی از اون پسرا از اون جمع بلند شد
#و اگه اروم تر نخوایم حرف بزنیم چی (تن صدای بلند)
+مجبور میشیم از رستوران پرتتون کنیم بیرون
یکی دیگه از دخترا بلندشد
-هی چطور جرعت میکنی با ما اینطوری صحبت کنی
+مگه چطور صحبت کردم
-هه پسره پرو میگه مگه چطور صحبت کردم دیگه بیشتر این تو میخای مارو پرت کنی بیرون
+نخیر شما منظور منو بد فهمیدید
یکی دیگه از پسرا بلند شد
¥ هی پسره احمق از کارت اخراجت میکنیم
+هی به من نگین احمق وقتی خودتون احمقید لاشخورا
¥تو الان به ما توهین کردی
یه دفه یه طرف صورتم سوخت دستمو گزاشتم رو صورتم
+عوضی چرا میزنی
=اتفاقی افتاده
¥بله این پسره پرو توهین میکنه
=چشم حتما رسیدگی میشه
هانا دستمو گرفتم و منو به سمت رختکن برد
=چرا باهاشون اینطوری صحبت کردی اصلا میدونی اونا کین
+نه مگه چه خرین
=اون پسره صاحب رستوران بود
+ایش منو ببخشید دیگه اینطوری حرف نمیزنم
=شرمندم که اینو میگم ولی تو اخراجی
+چی نه نمیشه ببخشید
=شرمندم اقای پارک اگه شمارو اخراج نکنم صاحب رستوران منو اخراج میکنن
+لطفا منو اخراج نکنید من به این کار نیاز دارم
=ببخشید اقای پارک ولی شما باید برید
بعد کلی خواهش رفتم سمت رختکن و لباسمو عوض کردم
درسته من اخراج شدم
+عه کوفتی
از رستوران داشتم میرفتم بیرون که اون اکیپو دیدم که داشتن به من میخندیدن
+خدا لعنتشون کنه
سریع یه تاکسی گرفتم که برم خونه

(KOOKMIN)                  ^Gambling game^Donde viven las historias. Descúbrelo ahora