________جانگکوک
همه تو اتاق روی کاناپه لش کرده بودن
یونگیم پای لپتابش داشت رد جیمیو میزد
کلافه شده بودم تو این سه روز لب به غذا نزده بودم نمیدونم اون پسر چی داشت که اینجوری شده بودم
تو فکر بودم
-یس بالاخره ردشو زدمممممم
جین از خواب پرید
÷چی، ایوللللل
×کجاس کجا باید بریم
-خارج شهره باید از الان اماده باشیم چون اگه عجله نکنیم صبح میشه
×باشه
لی قابل اعتماد ترین بادیگاردمو صدا زدم
×به همه گروه ها بگو مصلح باشن میخوایم مهمون اقای جانگ بشیم(پوزخند)
___________جیمین
چشمام و باز کردم دورو ورمو نگاه کردم
کاملا با جایی که صبحا چشمامو باز میکردم فرق داشت
پرده های خاکستری درهای قهوی ای همچیز فرق داشت
بعد از رصد کردن خونه هوشیار شدم
از روی تخت بلند شدم و به سمت در رفتم
بعد از چند بار بالا پایین کردن دستگیره در باز نشد
+ایش تف توش در قفله
با نا امیدی سمت تخت رفتم و خودمو پرت کردم روش
+اصلا چرا باید دزدیده بشم مگه من کیم
٪ادم مورده علاقه من
+اصلا من مورده علاقه کی هستم
٪جانگ هیون سوک
*شخصیت تخیلیه*
بعد پنج دقیقه ویندوزم اومد بالا
+من اینجا چیکار میکنم تو کی هستی
٪اینجا خونه من و توعه و من جانگم خوشبختم
+هرچی فکر میکنم شمارو به یاد نمیارم اقای محترم
٪کم کم به یاد میاری ،اشنا میشیم
+نه به یاد میارم نه اشنا میشیم لطفا برین کنار میخوام برم
٪کجا با این عجله هنوز خیلی کارا مونده بکنیم
+مرتیکه عوضی فکر نکن خری هستی همینجا تو خونه خودت میزنم شلو پلت میکنم،گمشو کنار میخوام برم
٪جئون یادت نداده چطوری با اربابت حرف بزنی،ایشکال ندارم خودم زبونتو کوتاه میکنم
دستمو گرفت منو به یجایی کشوند
+ولم کن عوضی
زورم بهش نمیرسید خوبه فقط یه سرو گردن ازم بزرگ تره
منو به سمت انباری برد و پرتم کرد داخل اتاقک
٪اینجا میمونی تا یاد بگیری با اربابت درست حرف بزنی
+انگار به کیرمه،برو هرگوهی میخوای بخور مرتیکه خرفت
٪انگار ادم نمیشی نه
به سمتم اومد و یه سیلی محکم نثار صورت خوشگلم کرد
٪هرزه به درد نخور چطور میتونی همچین حرفایی به بزرگ تر از خود بگی
از در بیرون رفت و با یه کیف دوباره برگشت
٪خب خب اینجا چی داری،درسته یه بچه بد که بد دهنی میکنه و به حرف اربابش گوش نمیده
و ما میخوام ادبش کنیم
*احساس میکنه بلاگره مرتیکه اسکل*
+من مامان بابام نتونستن ادبمم کن تو میخوای منو ادب کنی،خواب دیدی خیر باشه
٪چه بچه بی ادبی
زیپ کیف و باز کرد
ترس و وحشت کل بدنمو گرفت اونا همون وسایلی بودن که کوک ازشون استفاده میکرد
+ن..ه نه
٪اوه چیه ترسیدی،نترس هنوز که کاری نکردم
از کیف شلاق برداشتم و به سمتش رفتم
٪الان وقت بازیه
کامل لباسشو تو تنش جر دادم
+نزدیک نشو
٪الان دیگه دیره
بعد از حرفم نزاشتم حرفی بزنه و محکم شلاقو روی شکمش فرود اوردم
صدای شکستن باد و ناله هاش گوش نواز بودن درست مثل یه اهنگ کلاسیک
بعد از سی چهل تا ظربه رهاش کردم
٪خب بچه الان حرف بزن ببینم ادب شدی یانه
+ز..رنزن مر..تیکه ع..وضی اه
٪اوه اوه موش کوجولو میبینم هنوز زبون داری نکنه میخوای زبونتو ببرم؟
+هی..چ گو..هی نمی..تونی بخوری
٪اوه مطمعنی؟
+مطمعن نبودم نمیگفتم(تحکم)
٪ببینیمو بشنویم
دوباره به سمت کیف رفت و چیزی از توش دراورد
به سمتم اومد و بالاسرم ایستاد
٪زبونت خیلی درازه باید کوتاه شه
به سمتش خم شدم
٪خب حالا مثل یه بچه حرف گوش کن دهنتو باز کن
+مثلا باز نکنم چه گوهی میخوری؟
٪نشونت میدم
دماغشو گرفتم که نفسش گرفت و دهنشو بازکرد
قیچی رو بردم تو دهنش و زبونش و بین قیچی اسیر کردم
٪خب تا کجا باید ببرم
+نعععع نعععع
٪چی نمیشنوم؟
+نع ببحسیژ(نه ببخشید)
٪اوه الان برای خواهش کردن دیره
دسته ها قیچی به سمت پایین اوردم
زبونش چاک خورد و خون مثل رود ازش میمود
به سمتش رفتم و لبامو رو لبش گذاشتم از اون خون دلپزیر
*یاد سس دلپزیر افتادم*
*ولی جیمین و مرد خیالی خیلی بهم میان*
چشیدم
٪اوم چه لذیز
از جداشدم که دیدم بیهوشه
٪تو خونه جئون بهت غذا ندادن
بلندش کردم و به سمت اتاقش رفتم
به خدمتکارا گفتم دکتر صدا کنن
چون دوست نداشتم به همین زودی همچین چیز کمیابی رو از دست بدم
____________جی کی
بعد از اماده شدن همه و اماده شدن نیرو ها به سمت لوکیشنی رفتیم که یونگی ردشو زده بود
با هزاران بادیگارد و صلاح داشتیم میرفتیم دیدار اقای جانگ
همگی باهم از عمارت خارج شدیم و به سمت ماشین ها رفتیم
____________جیمی
با بدن درد خیلی بدی از خواب پریدم
*دقت کردین این همیشه با حس بد بیدار میشه؟*
دستم سوزش عجیبی داشت
نگاه پایین کردم دیدم سرم تو دستمه
+مگه من چم شده
٪هیچی انقد ضعیف بودی که سر اون بازی بچه گونه دوروز بیهوش بودی
+چی دوروز(تعجب)
اومدم بلند شم که سرم گیج رفت
٪هی هی بخواب کی بهت گفت بلند شی
+تو کی باشی به من دستور بدی
٪نکنه یادت رفته
+نه یادم نرفته یه حرومزاده ای
٪پس دوباره باید تربیت بشی البته بعد تغزیه
+دهنتو ببند انقد حرف نزن سرم درد گرفت
٪پسره بی ادب
+ساعت چنده؟(تمسخر)
یه نگاعی به مچ بدون ساعتش کرد
٪یه ربع به استخون
+هر هر خندیدم،خیارشور ساک زدی انقد با نمکی
٪هی پسره پرو هیچی بهت نگفتم دهن وا کردی
+زر زر نکن سرم درد گرفت بگو ساعت چنده
٪کوری دیگه ساعت به این بزرگی روی دیوار نمیبینی
+ایش گمشو بابا
یه نگاهی به ساعت انداختم دو صبح بود
+برو گمشو بیرون میخوام بخوابم
٪نمیرم اینجا اتاق خودمه
+باشه اصلا اینجا بمون تا بپوسی بدبخت
سرمو گذاشتم رو بالشت
چشمام داشت گرم میشد که با صدای خفناکی بیدار شدم
+ها کیه چیشده
٪همینجا بمون و از جات تکون نخوری(تذکر)
از اتاق بیرون اومدم و به سمت سالن اصلی رفتم
داشتم از پله ها میرفتم پایین که صدا تیراندازی به گوشم خورد
٪عوضیا
به سرعت یکی یکی پله هارو برگشتم و به سمت اتاق کار با قدم های بلند حرکت کردم
٪تک تکتونو میکشم
دوباره به سمت سالن پذیرایی پا قدم شدمخب خب امیدوارم خوشتون اومده باشه و اینکه واقع ببخشید که دیر شد
بخاطر امتحانا یخورده دستم گیره و شرمندهخب باید بگم که در پارتای بعد قرار شاهد چیزای خوبی باشین
باید اینم بگم که حمایت یادتون نره ممنون پرنسس و پرنس های ننه
VOCÊ ESTÁ LENDO
(KOOKMIN) ^Gambling game^
Açãoکاپل:کوکمین ژانر:مافیایی،قمار،BDSM،ددی کینگ،اسمات، اسم فیک:Gambling game #kookmin #BDSM #کوکمین