part6

2.3K 139 9
                                    

بعد سه دست بازی متوالی من دوباره از جئون باختم
عه میدونستم میبازم من کی اینو بردم اصلا
×خوب اقای پارک شرطو که یادتون نرفته که
÷بله یادم نرفته وخوب من شرطو باختم وباید پسرمو به شما بدم
____جیمین
نمیدونم چیکار داشتن میکردن بعد این همه حرف زدن
بازیو شروع کردن فکنم قمار بود کاری که سانگ وون همیشه میکرد
برای اولین باره منو اورده اینجا نمیدونم به من چه ربطی داره
هعی ولش
سرمو کردم تو گوشی تا مشغول باشم و از نگاه های خیره اون مرتیکه خلاص شم
نمیدونم چند ساعت گذشته بود که سانگ وون یچیزی گفت
(من شرطوباختم وباید پسرمو به شما بدم)
این صدا هی تو مغزم پلی شد
یعنی چی باید پسرمو به شما بدم مگه من کالام
نگو که سر من شرط بسته مرتیکه احمق
÷پارک جیمین تو دیگه باید از زندگی من گمشی بیرون و همراه اون بری
+چی یعنی چی من همراه اون نمیرم اصلا مگه من بستنیم که سرم شرط بزارین (داد)
÷داد نزن پسره احمق
+من نمیرم همین که گفتم
دویدم رفتم بیرون
×بیارینش اینجا
#چشم قربان
داشتم بین جمعیت در میشدم که یه چند تا ادم گولاخ منو گرفتن
+ایش منو ول کنید
کمککککک
+ولم کن مرتیکه غول
____ سانگ وون
÷فعلا خدافظ مستر جی کی
رفتم بیرون بار و اون پسره احمقو مجانی دادم رفت
÷عه گندش بزنن سر اون این همه پول پیشنهاد شده بود
_____جیمین
+ولم کنید گوریلای زشت
×هی پسر چته ساکت باش دیگه(صدای خشن)
+ولم کنیددددددد
#بچه ساکت باش تا رئیس اعصبانی نشده
+به من چه که اعصبانی میشه ولم کنید
×همگی بیرون
#چشم رئیس
همه رفتن بیرون و من تنها تو اتاقی بودم که کل ایندم پدره لاشیم ازم گرفته بود
×تو از الان به بعد دیگه مال منی تاکید کن با صدای بلند
+هه خواب دیدی خیر باشه من پول نیستم که مال کسی باشم
×وقتی دارم میگم تاکید کن بگو چشم نه اینکه بلبل زبونی کنی هرزه
+انگار چه خری هستی هرزه خودتی با اون فیس کیریت
×هی هرزه حرف دهنتو بفهم حالا گمشو بیرون با بادیگاردا میری خونه
+هرزه خودتی نه من
من هیچ جا نمیرم
×یانگ لی بیا ببرش
×اینجا من رئیسم نه تو اینو خوب تو کله پوکت فرو کن هرزه
لی اومد و دستاشو گرفت و بردن
×ببرش خونه توخونه نمیبریش جای همیشگی
#چشم رئیس
+مرتیکه عوضی
منو به زور بردن به سمت ماشین و سوارم کردن
+اشغالای عوضی با اون رئیس یوبستون
#بچه جون دهنتو ببند
+من بچه نیستم بزرگ دهنمم نمیبندم
بعد یه دعوا کوچیک با اون بادیگار نفهم ماشین راه افتاد
اون بادیگار گولاخ دوباره اومد سمتم
#هی تکون نخور میخوام چشماتو ببندم
+ولم کن نمیخوام چشمامو ببندی ولم کنننننننن
#چشماتو نبندیم که فرار کنی
#بگیرینش
یه چند تا بادیگارد دیگه اومدن دستو پامو بستن
+چشمامو باز کنید چشمام درد میکنه
#ساکت ما از تو دستور نمیگیریم
+ما اژ تو دشتور نمکیریمتنلتان (ادا) مرتیکه الدنگ
بعد ساعت ها تکون خوردن ماشین من خوابم برد
(۳ساعت بعد)
#هی بچه بلند شو باید بریم خونه
+اومممم
#بلند شو(داد)
+باشه دیگه چرا داد میزنی احمق
#پیاده شو از ماشین
از ماشین پیاده شدم و انتظار همچین چیزی نداشتم
یه عمارت بزرگ شاید باید میگفتن کاخ حالا هرچی که در وسفش هست نماش مشکی بود و مشکیم رنگ مورد علاقه من
+اینجا کجاست
#خونه اربابه
+رئیس الدنگتون همچین خونه ای داره
#بله بفرمایید تو
اومدم برم سمت در خونه که اندازه دروازه بود ولی اون بادیگارد احمق دوباره صداش دراومد
#شما اونجا نمیرید
+یعنی چی
#یعنی توخونه نمیرید
+کجا میرم پس
#همراه من بیا
همراش رفتم که به یه انباری رسیدیم اون انباری فرق داشت و فرقشم این بود که چند تا اتاق مختلف داشت
+خونه به این بزرگی من چرا باید اینجا زندگی کنم
#اگه زبون درازی نمیکردی شاید تو اتاق خودت بودی
+اصلا دلم میخواد زبون درازی کنم
#هرجور راحتی
به سمت یکی از اتاقا رفت و درشو باز کرد در اهنی با صدای جیغ باز شد
برو تو رفتم تو درو بست و قفل کرد
+هی چیکار میکنی مگه من زندانیم
#تا وقتی با ادبانه با ارباب حرف نزنی بله
+به اون مرتیکه زشت میگین ارباب؟
بادیگارد بی ادب جوابو نداد و رفت
حالا من بودمو خودم هیچی تو اون اتاق سردو تاریک نبود شاید اصلا اتاق نبود
اهمیتی ندادم و رفتم گوشه اتاق که اصلانم شبیه اتاق نبود نشستم
بعد یه ربع خوابم برد
_______جی کی
بعد اینکه اون پسره اعصاب خرد کن حصابی رو مخم راه رفت بود نشستم رو کاناپه تو اتاق به بارمن گفتم قوی ترین ودکاشونو بیاره
× این کارش بی جواب نمیموند

بعد نمیدونم چند ساعت تصمیم گرفتم برم خونه
از کلاب زدم بیرون و سوار بوگاتی میسترال مدل جدیدم شدم و به سمت خونه حرکت کردم
رسیدم خونه یه نگاهی به ساعت کردم ساعت شیش صبح بود
×اون پسره احمق شانس اورده بود خستم و تنبیهش واسه فرداس

(KOOKMIN)                  ^Gambling game^Where stories live. Discover now