part15

1.4K 87 44
                                    

پیامک و باز کردم نامجون بود
×اوه چه به موقع
نوتیف باز کردم و داشتم میخوندم
دختره ۲۲ سالشه که وقتی بچه بوده مادرش در اثر تصادف از دست میره هیچ خواهر برادر دیگه ای نداره تک فرزنده و با پدرش زندگی میکنه
×انتظار همچین چیزی نداشتم فک کردم قراره خون به پا کنم ولی نه ؛چه حیف
گوشیمو گذاشتم کنار که دیدم رسیدم کلاب رو به کلاب پیاده شدم و سویچ و دادم به پارک بان و وارد کلاب شدم
بوی همیشگی وارد بینیم شد
به سمت اتاق vap رفتم و رو یکی از کاناپه ها لش کردم و یه ودکا سفارش دادم تا اون دختره بیاد
^۲۰ مین بعد^
__________می چا
به کلاب رسیدم و وارد شدم
میدونستم اون همیشه تو اتاق vap به خاطر همین الکی دنبالش نگشتم به سمت اتاق vapحرکت کردم و وارد شدم
روی کاناپه نشسته بود و یه گیلاس ودکا هم دستش بود
اون واقع جذابه
~خوشمیگزره
____________جی کی
داشتم به اون جوجه رومخ فک میکردم که اون هرزه جف پا پرید وست سناریوم
دوست داشتم بهش بگم قبل تو اره ولی فعلا باید اروم باشم
×اوه بالاخره رسیدی بیا بشین
~تو راه یخورده کار داشتم دیر شد
×نیازی به توجیه نیست ؛چی میخوری بگم بیارن
~یه سوجو هلو ممنون میشم
×سلیقه خوبی داری ؛نشد اون دفعه راجب خودت حرف بزنی
~چون شما گذاشتی رفتی دیگه نشد حرف بزنم
×خوب حالا درمورد خودت بگو
داشت درمورد خودش میگفت که گارسون وارد اتاق شد و سفارشاتو گزاشت رو میز
×میری بیرون درم ببند
'چشم اقا
اون گارسون رفت بیرون و الان شروع عملیات بود
×خوب بیا بنوشیم
یه گیلاس ودکا برا خودم ریختم و اون در کمال تعجب شیشه سوجو گرفت دستش و تا تهش خورد
×هی دختر اروم تر
~من ...ظرف..یتم ب..الاست(مست)
×اره دارم میبینم
بعد یه ربع نوشیدن کاملا مست بود و هیچی نمیفهمید
×هی دختره احمق نباید تنها میومدی اینجا
~هه من...ظورت چ..یه(سکسکه و خنده)
×هیچی
به سمتش رفتم و پرتش کردم رو تخت که سرش خورد به تاج تخت و رود خون به راه افتاد
~هی عوض..ی چی..کار میکنی(سکسکه)
×احمق جون حرف دهنتو مزه کن بعد تف کن ؛هیچی دارم تو هم میفرستم پیش بابات
مستیش کاملا پرید
~یعنی چی مگه پدرم کجاس
×به زودی میفهمی
روش خیمه زدم و تک تک لباسشو تو تنش جر دادم
~ولم کنننننن(جیغ)
×دهنتو ببند وگرنه بیشتر زجر میکشی (تمسخر)
کمربندم و باز کردم و دیکمو از شلوار بیرون اوردم حتی یخورده هم تحریک نشده بودم
~هی هی حتی فکرشم نکن که بزارم
×مگه از تو اجازه خواستم
روش خیمه زدم و بین بازو هام گیرش انداختم تا تکون نخوره وتا ته واردش کردم بدون هیچ امادگی
بعد از ۳۰ مین تلمبه زدن دست کشیدم با اینکه ارضا نشده بودم
×اه حتی نتونستی ارضام کنی به دردنخور
روی تخت بود و حتا نمیتونست تکون بخوره
×برو به درک
اسلحه رو دراوردم و یه گوله به بازوش زدم
~نه لطفا نکننننن(داد)
×التماست الکیه
یه تیر به شکم و یه تیر به پهلوش زدم که هنوز چشماش باز بود
×از اولشم باید همونجا میزدم
یه گوله تو مغزش خالی کردم
×اخیش بالاخره مرد چه سگ جون بود
لباسمو پوشیدم و از کلاب خارج شدم سوار ماشین شدم و به سمت خونه حرکت کردم
×ایش دختره هرزه حتی نتونست ابمو بیاره چرا ادم انقد باید به دردنخور باشه
داشتم برای خودم حرف میزدم که یهو یادم اومد مگه من برده ندارم
×هی پسر کوچولو خودتو اماده کن دارم میام
سرعتمو بیشتر کردم چون دیگه نمیتونستم داشتم از شق درد میمیردم
*وقتی دیکتو انداختم جلو سگ خورد اونوقت دیگه شق نمیکنی درد بگیره*
یعنی انقد بزرگه که میندازی جلو سگ نه گربه
*نثنیاقنابتیم گمشو*
رسیدم خونه با قدم های بلند به در خونه نزدیک شدم که در باز شد وارد شدم و به سمت اتاق اون جوجه رفتم تا بتونم خودمو خالی کنم
درو محکم باز کردم و وارد اتاق شدم که یهو از خواب پرید
این همه وقت خوابیده دیگه بسشه
__________جیمین
تو خواب هفت پادشاه بودم که یهو در اتاق مثل گاو باز شد
+هوی چته مگه خری
بعد از اینکه دیدم صدایی نمیاد میخواستم بگیرم بخوابم
×من خرم اره
بهو با صدای اشنایی که به گوشم خورد سه متر پریدم هوا
چشمامو با  کردم که تار دیدم مالوندمشون و دوباره باز کردم دیدم نیست
+اخیش توهم زدم
دوباره جا خوش کردم و میخواستم بخوابم
__________جی کی
بعد اینکه رفتم تو چهار تا فحشم نثارم کرد
هه بچه احمق نمیدونه قراره پاره بشی
میخواست بخوابه که
×من خرم اره
یهویی بلند شد و چشماشو باز کرد اول ندید بعدش دستاشو گزاشت رو چشمم برداشت بازم ندیدم
دیدم این خیلی احمقه خوردم دست به کار شدم
به سمت تختش رفتم  پریدم و روش خیمه زدم
_________جیمین
دوباره چشمام گرم شده بود که بخوابم
یهو تختم تکون خورد و سنگینی نگاهیو رو خودم حس کردم
مثل جن دیده ها چشمامو باز کردم و اون مرتیکه گاو و جلو چشمام دیدم
+هی از روم بلند شو
بعد از تقلا های زیاد نتونستم کاری کنم اندازه خرس بود
×هی انقد جم نخور
+خوب برو اونور که جم نخورم
×اگه برم اونور که دیگه نمیتونم کارمو بکنم
دکمه های لباسمو یکی یکی داشتم باز میکردم
+چیکار میخوای بکنی(مظلوم) *همین دو خط پیش داشتی پاچشو میگرفتی الان مظلوم شدی*
×هرکار که دلم بخواد به تو چه
دکمه های لباسمو کامل باز کردم در اوردم پرتش کردم اونور
و دوباره روش خیمه زدم
لباش خیلی تو چشم بود اول از لباش شروع کردم
محکم لبمو به لبش کوبیدم و لباشو میخوردم
اون خیلی خوشمزه بود
+ولم مم کن اومم
از جدا شدم
×صدات در نمیاد تا کارم تموم شه
+ولی من دلم نمیخواد
×مگه ازت نظر خواستم
‌+تروخدا دست از سرم بردار
×دهنتو میبندی یا نه خودم خفت کنم کنم
+برو با یکی دیگه حال کن به من چه مگه از من بدت نمیومد ولم کن میخوام برمممممم(جیغ)
*بله پسرم جیغ میکشه تازه بلند تر از دخترا ست*
×کی بهتر تو که باهاش حال کنم دم دستیم هستی؛درسته هنوزم ازت بدم میاد ولی دیکم دیگه تحمل نداره
+ولم کن اخه من بدبخت هق چیکارت کردم هققق(گریه)
×دهنتو ببندو بزار به کارم ادامه بدم
+دلم نمیخواد دهنمو ببندم
با پا محکم زدم وست پاش تا از روم بلندشه فرار کنم
×اخخخخ بچه گیرت نیارم
+هه هه برو بمیر

(KOOKMIN)                  ^Gambling game^Where stories live. Discover now