part28

430 44 44
                                    

گوشیو کنار گوشم گرفتم؛سکوت بود که بین ما ردو بدل میشد
با صدای لرزون سکوت و شکستم
_سلام ارباب
×میدونی چه خطایی کردی؟
_ارباب به خدا شوخی بود من از عمد اون کارو انجام ندادم
×مگه توضیح خواستم
_نه ولی.....
×ولی چی چه دلیل قانع کننده ای داری که همین الان بلند نشم بیام عمارت تا یه گوله تو اون مغز پوکت خالی نکنم
_ارباب من که گفتم از عمد نبود
×از عمد نبود که تنفس مصنوعی بهش دادی؟
با حرف ارباب نفسم قطع شد اون از کجا میدونست قطعا با این یکی کارم دیگه باید فاتحه خودمو میخوندم
_خب ارباب کار دیگه ای از دستم برنمیومد اگه کاری نمیکردم جیمین مرده بود
×میدونستی اگه میزاشتی بمیره الان خودت زنده بودی؟
_ارباب من که زندم
×الان زنده ای چند دقیقه دیگه نیستی
_ارباب لطفا مگه من چیکار کردم فقط یه شوخی ساده بود
×میدونی با کی شوخی کردی
چنان نعره ای کشید که پشت گوشی به خودم لرزیدم
_ارباب لطفا ببخشین
×واقعا فکر کردی به همین سادگی میبخشمت؟
کم کم حلقه تو چشمام سقوط کرد و روی گونه هام نشست
_ارباب هقق لطفا هق ببخشید
×حالا کم کم فکرامو میکنم ولی فک نکن به همین سادگی ازت گذشتم
_ممنون ارباب
×من که نگفتم میبخشم احمق
_ارباب لطفا
×چند روز دیگه میفهمی بخشیدمت یا نه
_ارباب شما می........
مات به صفحه گوشی نگاه کردم
مرتیکه عوضی قطع کرده بود خب میزاشتی حرف بزنم
با حالی درمونده به اتاقم رفتم
نگاهم خورد به جیمی که روی تخت خواب رفته بود
بیچاره جیمی که باید اربابو تحمل کنه
کنار تخت نشستم و به چهره زیباش خیره شدم
مثل فرشته ها بود ارباب حق داشت که روش حساس باشه آخه کی این فرشته رو دوست نداره
با باز شدن چشماش نگاهمو ازش گرفتم
+عاشقم شدی؟
_کی عاشق تو الدنگ میشه
+عه بیتربیت بگو اره دلم خوش شه
_از اونجایی که خیلی پرویی اگه بگم اره فردا منو میبری سر صفره عقد میگی نگی بله اتیشت میزنم
+من به این مظلومی دلم میاد با تو اینکارو کنم؟
_الهی انقد مظلوم نباش
+اصلا همین الان اتیشت میزنم که دیگه به من نگی پرو
_فعلا ددیت قراره آتیشم بزنه
با نگرانی سمتم اومد
+مگه چی بهت گفت
_گفت چند روز دیگه میکشمت
+هی وای لوکی اگه تو بمیری من دیگه کیو اذیت کنم بخندم
_خیلی نامردی من دارم میگم دارم میمیرم بعد تو به فکر خندیدنتی؟
+دیوونه مگه من میزارم تنها دوستمو بکشن
_مگه قراره هرچی تو گفتی ارباب بگه چشم
+اون دیگه با من الان بیا بریم تو حیاط یه غلطی بکنیم حوصلم سر رفت
_میخوای دوباره بیوفتی تو استخر مثل موش اب کشیده بشی؟
+نگو که درس عبرت نگرفتی بازم میخوای پرتم کنی تو آب
_من دیگه غلط بکنم تورو پرت کنم تو آب ولی کارای دیگه که میتونم باهات بکنم
لیوان آب کنار تخت و برداشتم و پاشیدم رو صورتش
+هی تو عوضی چیکار کردی،لوکاس دستم بهت برسه کشتمت
_اون دستای کوچولوت عمرا به من برسن
با سرعت از اتاق خارج شدم
+لوکاسسسس
پشت سر لوکاس از اتاق خارج شدم تا انتقام کارشو ازش بگیرم
بعد از یک ربع دور خونه دویدن روی کاناپه پذیرایی لش کردم
+نمیگی نفسم بگیره بمیرم بیفتم رو دستت
_خدانکنه بعدشم تو تا منو نکشی نمیمیری
+مگه من دلم میاد لوکی جونمو بکشم
کم کم بهم نزدیک شد و کنارم نشست
_اگه دلت نمیاد پس چرا گفتی اگه دستم بهت برسه میکشمت؟
+به این دلیل
پریدم روش و قلقلکش دادم
_وای جیمی ولم کن
+انقد قلقلکت میدم تا از دل درد بمیری
صدای قهقه لوکی کل خونرو پر کرده بود
_آه جیمی لطفا بسه غلط کردم
+دیگه از این غلطا نکن
از روش بلند شدم و به صورت سرخش نگاهی انداختم
+شبیه گوجه شدی
_منو مسخره میکنی پسره پرو
+اره که چی مثلا میخوای چیکار کنی؟
_هیچیکار چون ددی بزرگوارت جرم میده اگه کاری کنم
+ایش یک دقیقه میایم خوش باشیم حرف از اون گودزیلا میشه
_همون گودزیلایی که میگی زمان مرگه منو مشخص کرده
+گودزیلا زشت،اصلا چرا داریم درمورد اون حرف میزنیم بیا فیلم ببنیم
با شوق کنترل تلویزیون و برداشتم و روشن کردم
(یک ساعت بعد)
+عه چه فیلم مزخرفی بود
_تو این یکی باهات موافقم
+اصلا بیا یه کار دیگه انجام بدیم
_چیکار؟
+مثلا کیک تولد درست کنیم
_برای چی مگه مناسبت خاصیه
+اره دیگه تولد منه
_جیمی چرا زودتر نگفتی من میخواستم روز تولدت سوپرایزت کنم
+من گفتم ولی شما یادت نبود
_ ای بابا
+حالا اشکال نداره
_ولی....
+دارم میگم اشکال نداره بیا بریم تولد بگیریم خودمون دوتایی
_فایتینگ بزن بریم
دوتایی باهم وارد اشپزخونه شدیم و لیست مورد نیاز و از اجوما گرفتم و همینطور طرز تهیه کیک
+خب خب بزن بریم تو کارش
دوتایی باهم شروع به کار کردیم
_جیمی یه ظرف بیار
+چشم سرآشپز
ظرف استیل از تو کابینت برداشتم و جلوی لوکی گذاشتم
+خب اول باید آرد بریزیم بعدش تخم مرغ بعدشم شیر،خب بزن که بریم
_هی پسر تو اینارو از کجا بلدی؟
+از اونجایی که ۵ ساله دارم برای خودم کیک درست میکنم
_یعنی تاحالا تولد نگرفتی؟
+نه
_اها پس بزن بریم برای یه تولد عالی
همینجوری که داشتیم کیک درست میکردیم اردو روی سرو صورت هم میپاشیدیم
+عه بسه دیگه عین روح شدم
_وای جیمی عین موچی شدی که آردیش کردن
دوباره صدای قهقه لوکاس بود که خونرو پر کرده بود
+منو مسخره میکنی اره؟
_اره موچی کوچولو
+باشه حالا که ولت کردم رفتم حموم میفهمی کی مسخرس
_نه جیمی لطفا من بلد نیستم کیک دست کنم
+بای بای
با دست تکون دادن از اشپزخونه خارج شدم و به سمت حموم رفتم
لباسمو درآوردم و وارد وان شدم
سرمو به وان تکیه دادم و ریلکس کردم
+کاشکی همیشه انقد آرامش داشتم
________لوکاس
_پسره کیوت خر اخه من تنهایی بلدم کیک درست کنم
داشتم پیش خودم غر غر میکردم که یهو یا جرقه تو ذهنم ایجاد شد
_لوکی تو باید دانشمند میشدی
بدو بدو به سمت سرآشپز رفتم و ازش یه درخواستی کردم
_سرآشپز جونم میشه یه کمکی کنی؟
-دیگه چی میخوای لوکاس الان سرم شلوغه
_لطفا تروخدا کمکم کن
-باشه حالا بگو چی میخوای
_میشه کمکم کنی کیک بپزم امروز تولد جیمینیه
-باشه
_اخجون مرسی
بعد از حدود نیم ساعت صدای مایکروفر به گوش رسید
_خب حالا وقت تزئینشه
-اینکارو خودت میکنی یا من انجام بدم تنبل
_این یکی دیگه با خودمه ممنون سرآشپز
خامه زیادی روی کیک گذاشتم و به دورتا دور کیک مالیدم
با آخرین بابونه ای که روی کیک گذاشتم اخیشی گفتم
_انگار کوه کندم وای چقد سخته این کیک فروشام شاهکار می‌کنن دستشون درد نکن
کیک و گذاشتم توی یخچال و رفتم سمت پذیرایی که اونجارم تزئین کنم
بعد از تموم شدن نگاه سر سری‌به دیزاینم کردم
_به‌به چه شاهکاری خلق کردم
نگاهم به ساعت روی میز افتاد
_چییی دوساعت فاکی من داشتم اینجارو آماده میکردم
بدو بدو رفتم و کیک و از یخچال بیرون آوردم و روی میز گذاشتم
پس جیمین کجا بود این همه ساعت تو حموم چیکار میکنه
نگران به سمت اتاقش رفتم و با سرعت وارد حموم شدم
مثل جوجه اردکا تو آب خوابیده بود
با فکرم لبخند خبیثانه ای زدم
و جیغ بلندی کشیدم
_جیمینااااااااااااا
مثل برق گرفته ها از تو وان اومد بیرون
+ها چیشده کسی مرده
_اره مردی
تو شوک بود و هیچی نمیفهمید یهو زد زیر گریه
+من..مردم
_اره متاسفانه
+من نمیخوام بمیرم هقق
_باشه بابا شوخی کردم
دوباره یهو سکوت کرد





همینجا میخوام دست کیک فروشای عزیزو ببوسم که نصف زحمت مارو تو تولد کم میکنن باید قدر کیک فروشای شهرمونو بدونیم🥲😂
باید به اطلاعتون برسونم که پارت بعد و با احتیاط باز کنین


(KOOKMIN)                  ^Gambling game^Where stories live. Discover now