بعد اینکه پارافین شمع اب شد روی قسمت داخیلی رونش ریختم که صداش دراومد
+اخ اهههههه
×دهنتو ببند
بعد از اینکه کل بدنش با پارافین شمع پوشیده شده بود دست کشیدم
+لطفا تمومش کن(بغض)
×پسر بدی بودی و زدی دمو دستگاهمو اوردی پایین میگی تمومش کنم نه هنوز مونده
شلاق و برداشنم و رو سینه چپش زدم
بعد نمیدونم چند تا ضربه دستم خسته شد و کنار کشیدم
×کدوم هنرمندی میتونه همچین شاهکاری بسازه که من ساختم(پوزخند)
+ارباب لط...فا غل....ت کردم دی...گه به شما د..ست نمیزنم(لرزون)
×افرین خوب فهمیدی باید چیکار کنی ؛حالا هم وقت به خاطر اینکه خستم ولت میکنم وگرنه هنوز مونده بود ،ولی این دم اخری یه حال نکنیم
+ارباب....
داشتم حرف میزدم که یه سطل اب یخ روم خالی کرد
رفتم تو شک و نمیتونستم کاری کنم حتی نمیتونستم نفس بکشم
×خوب خوب تموم شد بای بای
از اتاق زدم بیرون تا یه استراحتی بکنم
___________جیمین
بعد از نمیدونم چند دقیقه تونستم دنیای اطرافمو درک کنم
اون اینجوری منو تنها گزاشته بود و حتی دست و پام هم باز نکرده بود
+لعنتی چطوری درشون بیارم
اون همیشه بعد تنبیه بازم میکرد و پیشم بود الان پس کجاس(بغض)
بعد از کلی دست و پا زدن خسته شدم
+کاشکی حداقل بازم میکرد
انقد دستو پا زده بودم که مطمعنم دور مچام کبود شدن
بی اهمیت به موقیتی که توش بودم خوابیدم و به هیچی فکر نکردم
__________جانگکوک
وارد اتاقم شدم و روی تخت لم دادم
×این پسره خیلی به دردنخوره حتی نزاشت بهش دست بزنم
با کلی فکر خوابم برد و دیگه هیچی نفهمیدم
با تابش نور شدید به پشت پلکم چشمامو باز کردم
×به این خدمتکارهای کله پوک هزار بار گفتم پرده اتاق منو نکشن(اعصابی تخمی)*حالا هرچند خودشم تخمیه*
به ساعت نگاهی کردم
×اوه شت دوباره دیرم شد
بلند شدم و یه دوش گرفتم
لباسمو پوشیدم و از اتاق خارج شدم داشتم میرفتم پایین که چشمم به اتاق افتاد
×من دیشب بازش نکردم نکنه هنوز تو اون حالته
به سمت اتاق رفتم و همونطور که انتظار میرفت هنوزم دستو پاش بسته بود
×چرا هیچی نگفته بود پس
*چون تو گاو نذاشتی حرف بزنه*
رفتم جلو بازش کنم که دیدم خوابه
×تو خواب مثل یه گربه کوچولویی
بازش کردم و گذاشتمش روی تخت
×اینجوری که نمیشه
به سمت کشو رفتم و کینگ سایز ترین بات پلاکو برداشتم
به سمتش رفتم و یواش یواش بات پلاک و فرستادم داخلش تا بیدار نشه
دستمو با بوتیش تمیز کردم و یه نوشته ای کنارش گذاشتم
از اتاق خارج شدم و به سمت پارکینگ رفتم سوار یکی از ماشینا شدم و با سرعت به سمت شرکت حرکت کردم
_________جیمین
با درد پشتم از خواب بیدارم شدم که دیدم دست و پام بازه
+اخیش راحت شدم
اومدم بلند شم برم سمت اتاق خودم تا این کثیفی هارو پاک کنم که یهو مقعدم تیر کشید
دوباره افتادم رو تخت
+شت این کوفتی چیه توم
دستمو بردم سمت سوراخم که متوجه بات پلاک بزرگی شدم
+اه این لعنتیو کی کرد توم
اومدم از تو سوراخم درش بیارم که برگه ای روی میز عسلی کنار تخت پیدا کردم
*من قبلا فک میکردم میز عسلی یعنی میزی که رنگش عسلیه، خیلی تباه بودم عررررر*
دستمو دراز کردم و برگه رو برداشتم
دست به اون پلاک نمیزنی تا بیام خونه اگه دیدم بهش دست زدی یا درش اوردی خودت میدونی حتی اگه خواستی دستشویم کنی نباید درش بیاری اگه درش بیاری ممکنه از دیشب بیشتر درد بکشی البته نه با تنبیه با دیک من
^از طرف ددی جذابت^
+مرتیکه روانی سادیستی اخه تو شل مغز تا بعدظهر خونه نیستی من چطور اینو تا بعدظهر تحمل کنم فاککک
بعد کلی غرغر به سختی از جام بلند شدم و لنگان لنگان سمت اتاقم رفتم
به سمت حموم رفتم و وانُ پر اب و شامپو کردم نشستم تو وان و پاهامو دراز کردم
به سختی نشسته بودم تو وان با وجود اون پلاک کینگ سایز نمیتونستم درست بشینم و به باسنم فشار بیارم چون هرلحظه ممکن بود جر بخورم
به سختی خودمو شستم و دوش گرفتم
حوله رو دورم پیچیدم و با کمک دیوارا از حموم خارج شدم
یواش رو تخت خوابیدم که به باسنم فشار نیارم
گوشیمو از رو میز عسلی برداشتم و یخورده تو گوشی گشتم داشتم توییت میخوندم که یه نوتیف واسم اومد نوتیف و باز کردم خود گاوش بود
مرتیکه چهار پا: درش که نیوردی اگه درش اوردی زودبزار سر جاش چون میدونی که چه کمر قوی دارم
جیمی: اصلا دلم خواسته درش اوردم بعدشم تو کی باشی که به من دستور بدی که دوباره اون پلاک لعنتیو بکنم تو سوراخم
مرتیکه چهار پا: دلت پر چیزا میخواد،همین الان اون پلاک میکنی تو اون سوراخ فاکیت اگه بیام خونه و ببینم تو سوراخت نیست یجوری به گات میدم که نتونی تا یک هفته راه بری شیرفهم شد بعدشم من اربابتم هرچی من میگم گوش میدی چون تو بَردَمی
جیمی: عوضی من حتی بهش دستم نزدم نه از اینکه از تهدیدات ترسیدم نه خری نیستی ازت بترسم وقت نمیخوام دستای نجست بهم بخوره عوضی
گوشیو گذاشتم کنار تا اعصابم کیری تر نشده بود از حرفاش روانی فکرده کیه که به من دستور میده
بعدشم به خیال خودش تو بازیای بچه گونه خیالش اون اربابه من برده عوضی حرومی
____________جانگکوک
×هی پسر کوچولو خودت اعتراف کردی ترسیدی
م ا:اگه اون پلاک کوفتیو دربیاری بدجور گاییده میشی
واگه درش نیاری یه جایزه خوب داری
یه پوزخندی از پشت گوشی زدم
واز صفحه چتش خارج شدم
____________جیمین
بعد از کلی فکر و فحش به اون مرتیکه صدای شکمم بلند شد
+گشنمه از دیشب تاحالا هیچی نخوردم همش به خاطر اون مرتیکس
به سمت کمد رفتم شلوارک و تیشرت برداشتم
قبلش باکسرمو پا کرده بودم
لباسامو پوشیدم همه چیز اوکی بود وقت تیشرتم یخورده گشاد بود و تا بالای زانوم بود یجورایی شلوارکم اصلا معلوم نبود اهمیتی ندادم و از اتاق خارج شدم
+خدا کنی کسی تو راه رو یا اشپزخونه نباشه وگرنه ابروم پر میزنه
لنگان لنگان سمت اشپزخونه رفتم
+خداروشکر کسی اینجا نیست و میتونم با خیال راحت و در سکوت صبحانه بخورم اخیش
به سمت یخچال بزرگی که نصف اشپزخونه رو گرفته بود رفتم و در یخچالو باز کردم چیزای زیادی بود که چشمم خورد به پنکیک بالای یخچال اومدم برش دارم که قدم نرسید پامو گزاشتم رو پایه یخچال و اون پنکیک رنگا رنگ شکلاتی که با توت فرنگی تعضین شده بود رو اوردم پایین
*لابد میخواستید یه نفر ظرف پنکیکو بهش بده اره ،نخیر اینجوریا نیست ؛
خودم اکثر اوقات که دستم به طبقه بالای یخچال نمیرسه اینکارو میکنم،کوتوله هم خودتونید ایش*
ظرف پنکیک و با خوشحالی تو دستم گرفتم و گذاشتمش رو جزیره و خودم رو صندلی نشستم و مشغول خوردن شدم
بعد از اینکه ظرف پنکیک و خالی کردم و دست از سرش برداشتم و ظرفشو گزاشتم داخل ظرفشویی
دوباره لنگان لنگان به سمت اتاقم رفتم و رو تخت دراز کشیدم بعد از کلی سناریو و فکر خوابم برداهم اهم نمیدونم چیشد دیر شد دیگه🙂
ولی خب حالا ایشکالی که نداره پارت بعدو زودتر میزارم
البته قول نمیدم هاهاها
راستی چون گفتین زیاد خشن شده دست از سر جیمین برداشتم پارتای بعد از این دلسوزیا اتفاق نمیفته😒

YOU ARE READING
(KOOKMIN) ^Gambling game^
Actionکاپل:کوکمین ژانر:مافیایی،قمار،BDSM،ددی کینگ،اسمات، اسم فیک:Gambling game #kookmin #BDSM #کوکمین