«رئیس منحرف» | بکسو

131 33 15
                                    

از سرویس بهداشتی بیرون اومد و نگاهی به چشم های پر از نگرانی خودش، که توی ایینه ی بزرگ مقابلش انعکاس شده بود، انداخت

¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.

از سرویس بهداشتی بیرون اومد و نگاهی به چشم های پر از نگرانی خودش، که توی ایینه ی بزرگ مقابلش انعکاس شده بود، انداخت.از زمانی که وارد کمپانی شد، تمام وقتش رو توی سرویس بهداشتی گذرونده بود و نمیدونست باید چطور استرسش رو کنترل کنه تا روی معدش تاثیری نذاره!

چند نفس عمیق پشت سر هم کشید و زیر لب، به انعکاس خودش توی ایینه قوت قلب داد

کیونگ-نترس...تو میتونی!

دستش رو زیر اب سرد برد و به خودش قول داد که با شستن دست هاش، استرس هاش رو هم بشوره و دور بریزه اما مطمئن نبود خیلی جواب بده!

در حین شستن دست هاش بود که تلفنش زنگ خورد، با دیدن شماره ی بهترین دوستش، نگاهی به اطراف انداخت و وقتی کسی رو توی سرویس ندید، تماس رو وصل کرد و روی اسپیکر گذاشت.در همون حال به دنبال دستمال گشت تا دست هاش رو خشک کنه

کیونگ- چی میخوای؟!

صدای پر از خندش توی فضای سرویس، اکو شد

سوهو-میتونم حدس بزنم که هنوز نتونستی پات رو از دستشویی بیرون بذاری!

با افسوس سرش رو تکون داد و از دستگاه دستمالی بیرون کشید

کیونگ- درسته... حق با توعه.میتونی مسخرم کنی...

سوهو- هی اروم باش پسر! این فقط یه مصاحبس! توی امتحان کتبی بالا ترین نمره رو داشتی! مطمئنم قبولی!

مقابله ایینه ایستاد و سعی کرد یقه ی پیرهنش رو مرتب کنه

کیونگ- مشکل همینجاست.تا زمانی که نیاز به صحبت نباشه ، کارم خوبه!

و نالون ادامه داد

کیونگ- اینبار جدی جدی از خونه پرتم میکنن بیرون!مامان و بابا قطعا خیلی ناامید میشن!

صدای شاکی دوستش بلند شد

سوهو- یاااا !! چند بار بهت گفتم میتونی بیای و پیش من کار کنی؟! میدونی که بابام چقدر تورو دوست داره؟!مطمئنم اگر خواهر داشتم، تا الان دامادمون بودی!

با کلافگی نگاهی به گوشیش انداخت.انگار که سوهو مقابلش ایستاده

کیونگ- بمیرم هم حاظر نیستم وارد فضای خشک سیاست بشم! خوندن علوم سیاسی و اشنا شدن با تو توی دانشگاه، یکی از بزرگ ترین حماقت تاریخ زندگیمه!

«سناریو کیپاپ»Donde viven las historias. Descúbrelo ahora