با ناپدید شدن پدرش از پذیرایی هوف کلافه ای کشید و سمت میز رفت. بعد برگردوندن سینی توی آشپزخونه سمت در حرکت کرد.
نفس عمیقی کشید و با باز کردن در مهمون های نچندان موردعلاقش رو به داخل خونه دعوت کرد.
دقایقی بعد هیون سو و جیوو هم بهشون پیوستند.
هیون سو کیم جون رو مخاطب خودش قرار داد.
″کیم یادته آخرین باری که دور هم جمع شدیم چی خوردیم؟″
″استیک خداحافظی؟″
صدای خنده همشون بلند شد. هیون سو سرش رو تکون داد.
″این دفعه استیک خوشامدگویی داریم″
″اوه هیون بیخیال من از راه رسیدم مرد″
″دقیقا چون از راه رسیدی. این مدت زیاد استراحت کردی″
″اوه حالا قراره تلافی اون پنج سال تنهایی کارکردنارو سرم دربیاری؟″
هیون سو خندید و سری از روی تاسف تکون داد.
″اروپا چطور بود؟″
″خوب بود، خیلی خوب. ولی برای صحبت راجب سفر ما وقت زیاد هست. بهتر نیست راجب موضوع اصلی ای که باعث شده امشب دور هم جمع بشیم بحث کنیم؟″
″وقت برای صحبت راجب اون موضوع هم زیاده کیم. میتونیم بعد شام انجامش بدیم. بهتر نیست الان از دوباره دور هم بودنمون لذت ببریم؟″
کیم جون لبخندی زد و با تکون دادن سرش موافقت خودش رو نشون داد. جیمین از جاش بلند شد.
″پس تا شما از تجدید دیدارتون لذت میبرین من یکم از حضورتون مرخص میشم″
وارد حیاط پشتی شد. کنار پرچین ایستاد و سیگارش رو روشن کرد. نزدیک شدن شخصی رو حس کرد و بعد از چندلحظه با پیچیدن بوی Dolce توی بینیش چشم هاش رو بست و اون رایحه شیرین رو توی ریه هاش فرستاد.
سئویون کنار جیمین ایستاد. جیمین دستش رو توی جیب شلوارش فرو کرد و پک عمیقی به سیگارش زد.
″میدونم جز Capri چیزی نمیکشی برای همینم برات سیگار نمیگیرم″
سئویون به نرده ها تکیه داد و به جیمین خیره شد.
″از بابت اینکه انقد اطلاعاتت راجبم دقیقه خوشحال باشم یا بترسم؟″
جیمین پک دوم رو به سیگارش زد. روش رو سمت سئویون برگردوند و درحالی که دود سیگارش رو تو صورتش بیرون میداد یه تای ابروش رو بالا داد.
″از من میترسی؟″
سئویون دودی که مستقیما توی صورتش فوت شده بود رو نادیده گرفت.
″بستگی داره که تو از اینکه یه نفر ازت بترسه خوشت بیاد یا نه″
جیمین کام آخر رو از سیگارش رفت و فیلترش رو روی زمین انداخت.
″دوست دارم آدما ازم بترسن″
نزدیک سئویون شد و گونه اش رو نوازش کرد.
″ولی تو جئون سئویون، تو ازم نترس″
YOU ARE READING
انتقام گرم
Teen Fictionمیگن انتقام غذاییه که سرد سرو میشه اما توی این داستان همه چیز التهاب داره