ناخودآگاه نیشخند بدی روی لب جونگکوک شکل گرفت.
″بیا ببینیم چقدر اعتبارت برات مهمه چاگیا″
بلافاصله بعد حرفش انگشت هاش رو به ته حلق جیمین نزدیک کرد و جواب هوان جین رو داد.
″موضوع چیه هوان شی؟″
جیمین سعی کرد سرش رو تکون بده تا انگشت های جونگکوک رو حس نکنه ولی تلاش بیفایده ای بود و بلافاصله صدای عق زدنش توی اتاق پیچید.
دید که چطور نگاه جونگکوک برق زد و ثانیه ای بعد با حس سوزش پوستش تمام تلاشش رو کرد تا ناله نکنه.
بعد از چندلحظه که صدایی از سمت هوان جین بلند نشد بالاخره به حرف اومد.
″میخواستم برنامه ریزی مراسم هفته بعد رو یه دور مرور کنیم اما انگار سرتون شلوغه″
جونگکوک نگاه گرسنه ای به بدن جیمین انداخت و زیرلب زمزمه کرد:
″حتی فکرشم نمیتونی بکنی که چقدر سرم شلوغه؛ و با کی شلوغه!″
با ضربه ای که جیمین با پاش به پهلوش وارد کرد انگشت هاش رو از دهنش بیرون کشید و قبل از اینکه لب هاش رو روی لب های پرش بذاره جواب هوان جین رو داد.
″ده دقیقه دیگه تو اتاق آقای پارک میبینمت″
″بله رئیس″
دست هاش رو به پشت جیمین رسوند و گره کراوات رو شل کرد.
جیمین یک دستش رو روی میز گذاشت و با دست دیگه اش به موهای جونگکوک چنگ زد.
″اگه وایستی خودم میکنمت عوضی″
صدای خنده جونگکوک توی اتاق پیچید.
دستش رو دور عضو خیس از پریکام جیمین حلقه کرد تا براش هندجاب بره و محکم تر از قبل داخل سوراخش ضربه زد.
″ پسر خوب منی؟″
جیمین فقط یه قدم تا ارضا شدن فاصله داشت.
با دستش به شونه جونگکوک چنگ انداخت و پارچه کتش رو توی مشتش مچاله کرد.
جونگککوک با نشنیدن جوابی از جیمین اسپنکش کرد و صدای ناله دردمندش توی گوشش پیچید.
″یه بار دیگه میپرسم جیمین، تو پسر خوب منی؟″
جیمین نفسش رو توی سینه اش حبس کرد و با ضربه بعدی جونگکوک در حالی که سعی میکرد ناله بلندش رو خفه کنه جوابش رو داد.
″آره.... آره....جیمین.....پسرخوب....توعه″
″لعنتی″
موهاش اسیر دست جونگکوک شد و همزمان با حس لبهاش که داشتن حریصانه لب هاش رو میبوسیدن، پر شدن سوراخش با کام رو هم حس کرد و مشغول بوسیدن مرد شد.
جونگکوک با اتمام بوسه اشون، به آرومی ازش بیرون کشید و مشغول درست کردن لباسهاش شد.
به جیمین نگاه کرد که از روی میز پایین اومده بود و داشت لباسهاش رو میپوشید.
″خوبی؟″
″کام لعنتیتو ریختی تو سوراخم، خودم میکشمت جئون″
تک خنده ای کرد.
″پس خوبی″
با دیدن بیاعتناییش پاکت سیگار رو از جیبش در آورد و سمتش گرفت.
جیمین یک تای ابروش رو بالا انداخت.
″رِیزون؟ واقعا جئون؟″
″بهم میچسبه″
بیتوجه به دست دراز شده اش پاکت سیگار خودش رو درآورد.
جونگکوک به این بیتوجهی هاش عادت کرده بود برای همین هم خیلی عادی دستش رو پس کشید و یک نخ روی لب خودش گذاشت.
″باید چیکار کنیم؟″
سیگارش رو روشن کرد و دودش رو بیرون فرستاد.
″چیو؟″
″کازویی″
″براش آرزوی موفقیت میکنیم″
جونگکوک با کلافگی سرش رو تکون داد.
″شوخیت گرفته″
″نه″
″فقط چون به نظرش پارتنر سکس خوبی میومدی؟″
جیمین جوری که انگار داره به موضوع جدی ای فکر میکنه به دیوار خیره شد و کام بعدی رو از سیگارش گرفت.
″شاید اگه اینطوری بیانش میکرد قبول میکردم″
″روانی″
YOU ARE READING
انتقام گرم
Teen Fictionمیگن انتقام غذاییه که سرد سرو میشه اما توی این داستان همه چیز التهاب داره