بخش نهم

46 4 0
                                    

به نوشته های روی برگه اشاره کرد.

″نگاه کن، طبق برنامه ای که سوجین فرستاده فردا ساعت 2 با شخصی به اسم کازویی جلسه داریم. طرف مدیرعامل Roscoeعه، از غولای تولید قطعات.″

جونگکوک جرعه ای از نوشیدنیش خورد و لیوانش رو روی میز برگردوند.

″اگه بتونیم به نتیجه برسیم و باهاش قرارداد ببندیم ده-هیچ از بقیه جلو میفتیم″

جیمین انگشتش رو جلوی صورت جونگکوک تکون داد.

″از لحاظ تامین قطعات بی نیاز میشیم″

جونگکوک هم به تقلید از جیمین حرکتش رو تکرار کرد.

″و دیگه نیازی به ادامه همکاری با اون جانگ مفت ‌خور نداریم″

برای چندلحظه بیصدا به همدیگه خیره شدند بعد درحالیکه لبخند رضایتمندی روی لب جفتشون نقش گرفته بود با هم دست دادند.

کیم جون با اطمینان از تموم شدن صحبت های اون دونفر صداشون کرد.

″شما دوتا، وقت شامه″

سئویون از پله ها پایین اومد و با دیدن صندلی ای که کنار جیمین خالی مونده بود کنارش جا گرفت.

″خسته نباشی اوپا″

سرش رو بالا آورد و با دیدن جونگکوک رو صندلی کناری جیمین به حواس پرتیش لعنتی فرستاد و لبخند معذبی زد.

″تو هم همینطور جونگکوک اوپا، خسته نباشی″

جیمین و جونگکوک برای چندلحظه به سئویون خیره موندند و بعد در سکوت شروع به خوردن غذاشون کردند.

سئویون چشم هاش رو توی حدقه چرخوند. نگاهی به غذاهای روی میز انداخت و با دیدن بشقاب دوکبوکی نگاهش برق زد.

دستش رو دراز کرد که بشقاب رو برداره ولی‌ نتونست.

با برداشته شدن بشقابش سرش رو بالا آورد و جیمین رو دید که داشت براش دوکبوکی میکشید.

با قرار گرفتن دوباره بشقابش جلوش به خودش اومد و زیرلب تشکر کرد.

هیون سو جیمین و جونگکوک رو مخاطب خودش قرار داد‌.

″هفته اولتون چطور بود پسرا؟″

″همونجوری که یه هفته اول باید باشه″

به صورت جدی و در‌ عین حال سرگرم شده جیمین نگاه کرد.

″دیگه با من حرف نزن″

″پس چطوری جواب سوالتو بدم؟″

″نده″

″ینی میگی بهت بی احترامی کنم؟″

″میتونی به پدرت بی احترامی کنی؟″

″اگه خودش بخواد میتونم سعیمو بکنم″

جیوو چنگالش رو به میز کوبید.

″شما دوتا! سر میز شامیم!″

هیون سو نگاه کفریش رو حواله جیمین کرد و جیمین که از سربه سر گذاشتن پدرش راضی بود لبخند پیروزمندانه ای روی لبش نقش بست و مشغول خوردن غذاش شد.

سئویون که کل‌کل بین اون پدر‌وپسر حسابی سرگرمش کرده بود سرش رو پایین انداخت تا متوجه خندیدنش نشن. خواست جای پاهاش روعوض کنه که با پای جیمین برخورد کرد.

″ببخشید″

جیمین چیزی نگفت و فقط سرش رو تکون داد‌.

با فکری که یه آن به ذهنش خطور کرد دست از خوردن کشید. لبش رو به دندون گرفت و نگاه گذرایی به جیمین انداخت.

انتقام گرمWhere stories live. Discover now