بخش ششم

52 6 0
                                    

یه دور اتاق رو از نظر گذروند و لبه تخت نشست.

به جونگکوک نگاه کرد که ساعدش رو روی چشمهاش گذاشته بود، پتو رو تا روی سینش بالا کشیده بود و طبق معمول بدون تیشرت خوابیده بود.

″جئون″

.....

″جئون″

همونطور که انتظار داشت خواب جونگکوک هنوزم عمیق بود و قرار نبود به این راحتی ها بیدار شه.

پتو رو از روش کنار زد تا شاید تاثیر داشته باشه و باعث بشه خوابش سبک بشه ولی انگار بهترین ایده ممکن نبود و این موضوع رو به محض اینکه نگاهش از روی بدنش سمت پایین تنش رفت متوجه شد.

عضو سفت شده جونگکوک از زیر شلوارکش معلوم بود و خب این چیزی نبود که دوست داشت تو اولین روز کاریش ببینه.

″موندم چن بار مامانت یا سئویون خواستن بیدارت کنن و با این صحنه مواجه شدن!؟″

شایدم بخاطر همین نایون از اون خواست جونگکوک رو بیدار کنه؟ چون به دیدن این صحنه عادت داشت!؟

با فکری که به سرش زد پوزخندی روی لبش پدیدار شد. روی تخت رفت. زانوهاش رو دو طرف بدن جونگکوک گذاشت و درحالی که بهش خیره شده بود دستش رو روی عضوش کشید.


اخم های جونگکوک توی هم رفت و آهی از بین لباش خارج شد که پوزخند جیمین رو عمیق تر کرد و باعث شد حرکت دستش رو سریع تر کنه.

جونگکوک فکر میکرد داره خواب میبینه ولی حس لمس شدن عضوش واقعی تر از این بود که بخواد خواب باشه و باعث شد درحالی که ناله میکنه چشمهاش رو باز کنه.

با دیدن جیمین که روی پاهاش نشسته بود و درحالی که با خیره گی نگاهش میکرد عضوش رو میمالید چشم هاش از تعجب گرد شد و بلافاصله تو جاش نشست.

″جیمین!″

جیمین با رضایت از عملی شدن نقشش دستش رو از روی عضو جونگکوک برداشت. از روی تخت بلند شد و سمت در رفت.

″زود حاضر شو جئون. نیم ساعت دیگه باید سرکار باشیم″

″وایستا ببینم!″

صدای معترض جونگکوک باعث شد تو جاش بی حرکت بمونه. برگشت و نگاهش رو به چهره عصبانی و در عین حال سردرگم مرد دوخت.

″هوم؟″

″داشتی چه غلطی میکردی؟″

″خانم جئون ازم خواست بیام بیدارت کنم و منم همینکارو کردم. میتونستی یکم شعور به خرج بدی و بخاطر اینکه کاری کردم بعد رفتنم دوباره خوابت نبره ازم تشکر کنی ولی یه جئونی و....″

ادامه حرفش رو خورد و بعد بدون اینکه منتظر شنیدن جوابی از جانب جونگکوک باشه از اتاق بیرون اومد.

جونگکوک برای چند لحظه به در بسته اتاقش خیره موند و ناخودآگاه روکش تخت رو توی مشتش مچاله کرد.

″که یه جئونم؟! خیله خب جیمین، خودت خواستی″.

انتقام گرمWhere stories live. Discover now