"بلندشو″
با بلند شدن جیمین از روی زمین برش گردوند و روی میز خمش کرد.
کراوات شل شده خودش رو از دور گردنش باز کرد و مشغول بستن دستهاش شد.
با تموم شدن کارش اسپنک محکمی به باسن پسر زد.
″میدونستی پاهات وقتی از هم فاصله دارن جلوه بهتری دارن؟″
جیمین ناله آرومی بخاطر اسپنکی که خورده بود کرد و پاهاش رو از هم فاصله داد.
جونگکوک دستش رو به جلوی شلوار جیمین رسوند.
مشغول باز کردن کمربندش شد و بعد شلوار و اسلیپش رو باهم از پاش درآورد.
لپ های باسنش رو از هم فاصله داد و با دیدن سوراخ کوچیک پسر که معلوم بود مدت طولانی ایه دست نخورده لعنتی ای زیر لب گفت.
″پسر خوبی بودی جیمین، سوراختو برام دست نخورده نگه داشتی″
نیشخندی روی لب جیمین شکل گرفت.
″به جاش تا تونستم از جاهای دیگه کار کشیدم″
لبخند محوی که روی لب جونگکوک شکل گرفته بود از بین رفت.
″همیشه همینقدر هرزه بودی، خیلی وقته بهش عادت کردم″
جیمین با شنیدن اون جمله برای چند ثانیه خشکش زد ولی قبل این که قادر باشه جوابی بده عضو جونگکوک رو روی ورودیش حس کرد که داشت با فشار واردش میشد.
″لعنتی″
زمزمه تمسخرآمیز جونگکوک رو کنار گوشش شنید.
″درد داره عزیزم؟″
درحالی که سعی میکرد به حجم زیاد عضو مرد داخل حفره اش عادت کنه خندید.
″شاید باورت نشه جئون ولی در مقایسه با بقیه تاپام، تو اونقدرام بزرگ نیستی!″
صدای خنده جونگکوک رو شنید و بعد عقب جلو شدن عضوش رو توی ورودیش حس کرد و ناله دردناکش توی اتاق پیچید.
″لعنت بهت، آاه نه تکونش نده، لطفا، درد داره″
″اوه نگران نباش جیمین من اونقدرام بزرگ نیستم″
″آااه نه″
با تندتر شدن ضربات جونگکوک درحالی که سعی میکرد ناله نکنه پاهاش رو به هم نزدیک کرد.
جونگکوک اسپنک محکمی بهش زد و دوباره پاهاش رو از هم فاصله داد.
″پسر خوبی باش″
″من همیشه پسر خوبی ام، میتونی از بقیه تاپام بپرسی″
نفس کفریش رو بیرون داد.
″که بقیه تاپات اره؟″
جیمین رو برگردوند و روی میز به کمر خوابوند و ضرباتش رو از سر گرفت.
″ببینم، بقیه تاپاتم میتونن اینجوری روی میز به فاکت بدن؟″
جیمین خواست جوابش رو بده که بلافاصله سیلی محکمی توی گوشش خورد.
″آااه″
پوزخندی روی لب جونگکوک شکل گرفت و مشغول بازی با عضو سفت شده و نیپل های جیمین شد.
″من با بقیه تاپات فرق دارم مگه نه؟ من بهتر میدونم باید باهات چیکار کنم″
″اوه فاک″
به دستش که با پریکام جیمین خیس شده بود نگاه کرد.
″میدونی چرا؟″
با نگرفتن جوابی از جانب پسر نگاهش سمت لب های نیمه بازش کشیده شد.
″چون من یه جئونم و...″
درحالی که لبخند سرگرمکننده ای روی لبش پدیدار شده بود ادامه حرفش رو خورد و انگشت وسط و حلقه اش رو بین لب های جیمین فشار داد.
″حالا انگشتامو همونطوری ساک بزن که سال اخر دانشگاه برای دیک مدرس حقوقت اینکارو کردی تا پایان نامه ات رو قبول کنه.″
صدای ناله معترض پسر رو شنید و انگشت هاش رو پایین تر برد.
″اصلا بیا یه بازی کنیم! من انگشتامو به ته حلقت فشار میدم و تو سعی کن عق نزنی باشه؟ منم به ازای هربار عق زدنت اسپنکت میکنم تا مطمئن بشم جر زنی نمیک...″
″رییس؟″
صدای هوان جین بود، مسئول تدارکات.
نگاه سریعی بین جیمین و جونگکوک ردوبدل شد
YOU ARE READING
انتقام گرم
Teen Fictionمیگن انتقام غذاییه که سرد سرو میشه اما توی این داستان همه چیز التهاب داره