″و در عوض این درخواستی که داری میکنی چی بهم میدی؟″
″چی میخوای؟″
″تورو″
پوزخندی روی لب جیمین نشست.
″پس هنوز آتیشت تنده″
″هیچوقت سرد نشد. هیچوقت نمیشه! چرا فک کردی با فاصله گرفتن ازم باعث میشی احساسی که نسبت بهت داشتم یادم بره؟″
″انقدر منو میخوای؟″
″«انقدر» کوچکترین اندازه ایه که میتونی به کار ببری″
″اگه بفهمن اتفاقای قشنگی نمیفته″
″پس نمیفهمن″
جیمین برای چندلحظه بیصدا به سئویون خیره موند. سیگار دیگه ای از توی پاکت دراورد و روشن کرد.
″چرا؟″
″فک کن میخوام استفاده ای که باید به عنوان کسی که نسبت بهش حس دارمو ازت بکنم. بیخیال جیمین میدونم همین الانشم مدت زمانی که باهام تو رابطه میمونی رو محاسبه کردی و مطمئنم که عددش فرده چون معتقدی که اگه وقت جداییه بهتره هیچ چیز زوجی وجود نداشته باشه. من همه اینارو میدونم و هنوز اینجا وایستادم وگرنه همون ثانیه اول که دود سیگارتو توی صورتم فوت کردی رفته بودم. میدونم از قصد اینکارو کردی و موندم تا بفهمی که میتونم کاراتو تحمل کنم چون محض رضای خدا، من با دوتا عوضی مث تو و جونگکوک بزرگ شدم.″
جیمین با بالا انداختن ابروش کامی از سیگارش گرفت و بعد سیگار رو سمت لب های سئویون برد. سئویون با گیجی به جیمین نگاه کرد.
″چیکار میک...″
″لباتو از هم باز کن″
لحن دستوری جیمین جای هیچ اعتراضی براش نذاشت. لب هاش رو از هم فاصله داد و اجازه داد جیمین سیگار رو بین لب هاش بزاره. رایحه خفیفی که از فیلترش ساطع میشد توی دهنش پیچید. نگاهش رو بالا اورد و به جیمین نگاه کرد که بدون اینکه حتی پلک بزنه نگاه نافذش رو بهش دوخته بود.
″ازش کام بگیر″
عوضی! خیلی عوضی بود.
ولی مگه نگفت میتونه عوضی بازی هاش رو تحمل کنه؟
صبر کن! اون که واقعا از ″عوضی″ استفاده نکرده بود؟!
″کم کم داری اشتباهتو میفهمی″
مثل اینکه گفته بود!
″اگه به فیلترش برسه مجبورت میکنم یه نخ کامل بکشی″
و انگار جیمین خیلی واضح شنیده بودش. وقت رو تلف نکرد و با محکم کردن لب هاش دور رول پک کوچیکی بهش زد. همون یه پک برای به غلط کردن انداختنش کافی بود. اون حجم از نیکوتین برای ریه هاش زیاد بود و بلافاصله به سرفه انداختش.
″لعنت بهت جیمین، این چه کوفتیه میکشی؟″
دستش رو به نرده ها گرفت تا تعادلش رو حفظ کنه و سعی کرد نفس های عمیق بکشه تا هرچه سریعتر اون دود رو از ریه هاش بیرون بفرسته.
جیمین رول سیگار رو روی لب های خودش برگردوند و با کشیدن آخرین پک باقی مونده فیلترش رو روی زمین انداخت و زیر پاش له کرد.
کنار سئویون که سعی میکرد نفسش رو سرجاش بیاره رفت و مشغول نوازش کمرش شد.
″خوبی سئویون؟″
سئویون کمرش رو صاف کرد و به جیمین نگاه کرد. برای یک لحظه از ذهنش گذشت که هرچی از دهنش درمیاد بارش کنه و بعدم برگرده تو ولی بهتر بود تو تصمیمش تجدیدنظر کنه چون جیمین بلافاصله با همین نرده ها خفش میکرد و بعد بخاطر قتل عمد میرفت زندان برای حبس ابد و سئویون تحت هیچ شرایطی با همچین پایانی موافق نبود برای همین هم جلوی دهنش رو گرفت و درنهایت به تکون دادن سرش اکتفا کرد.
YOU ARE READING
انتقام گرم
Teen Fictionمیگن انتقام غذاییه که سرد سرو میشه اما توی این داستان همه چیز التهاب داره