-1-

246 33 6
                                    

امیدوارم از خوندنش لذت ببرید💘

(یکم ادیت نشده‌س شاید بعدا درستش کردم)

____________


نوک انگشت شستش رو بین لب‌هاش گذاشت و با فاصله دادن پاستیل‌های قرمز رنگ پسر از‌هم، نیشخندی گوشه لب‌هاش شکل گرفت.

عطر خنک و بوی لوسیون گران قیمت و خوش بویی که اون پسر به بدنش زده بود، پلک‌هاش رو خمار میکرد.
سرش رو به آرومی پایین برد و با بیرون آوردن زبون خیس و گرمش، لب‌ پایین خشک شده پسر رو براق کرد.

-"صدایی که از ترس توی سینت مخفی کردی رو حسش میکنم، ایچیگو!.. دلت میخواد بازی کنی؟ هوم؟"

-نیکس

Ichigo (ziam)Where stories live. Discover now