-2-

176 27 3
                                    


با باز شدن در، باریکه‌ نوری وارد اتاق شد و فضا رو تا حدی روشن کرد. پیدا کردن جثه اون پسر زیاد سخت نبود.
همیشه گوشه‌های دیوار رو به نشستن توی تخت زنگ زده ترجیح میداد!

-"ناامیدم کردی پسر.. فکر میکردم قراره باهم دوست باشیم!"

لرزش شونه‌های پسر از نگاه تیز‌بین مرد دور نموند. برق چشم‌های طلایی رنگش بدن پسر رو سوراخ میکرد و سایه هیکلش باعث جمع تر شدن بدن اون میشد.
قدم‌های صدا دارش رو آهسته سمت پسر برداشت و روی زانوهاش نشست.

"-چاره‌ای برام باقی نگذاشتی پسر، نه حرف میزنی و نه اجازه میدی به حرفت بیارن، داری خستم میکنی ال‌پی!"

دست سردش رو روی موهای فر و شلخته پسر کشید و با خیره شدن به لرزش شونه‌هاش، به آرومی نوازشش کرد.

"-سعی کن حرف بزنی ایچیگو، منم قول میدم دفعه دیگه تیغه چاقومو روی زبون کوچولوت نکشم! باشه؟"

-نیکس

Ichigo (ziam)Where stories live. Discover now