-6-

101 22 2
                                    

ضربه آرومی به در اتاق خورد و لحظه‌ای بعد قامت پسر قد بلند بین چارچوب پیدا شد.
قدمی داخل اتاق گذاشت و با شنیدن صدای دوش آب، سمت تخت قدم برداشت.

"اینجا منتظرتم!!"

با صدای بلند، طوری که به گوش مرد برسه به زبون آورد و لبه تخت نشست. کیف لوازم پزشکیش رو روی میز گذاشت و با باز کردنش باند و پماد رو برداشت.
چند دقیقه بعد صدای باز شدن در به گوشش رسید و نفس کوتاهش رو بیرون داد.

"هنوزم طولانی حمام میکنی زین! برای زخمت خوب نیست، میخوای باز عفونت-"

برگشتنش سمت مرد مصادف شد با دیدن بدن کاملا برهنش و زبونش خود به خود توی دهانش نچرخید.

-"چیزی وجود نداره که قبلا ندیده باشی ادوارد!"

هری، به سرعت سمت دیوار چرخید و با انگشت شست و اشارش گوشه‌های چشم‌هاش رو فشار داد.

"میتونی بجای انداختن اون حوله روی شونه هات، دور کمرت ببندیش زین! "

صدای خنده آروم مرد باعث حرص خوردن بیشترش شد و کلافه پلک‌هاش رو روی هم فشار داد.
اشتباه بود که زین فکر میکرد قراره دیدن بدن برهنه‌ش برای اون پسر عادی بشه!

-"حرف زد؟"

همزمان با نشستن روی تخت و تکیه دادن به هدبورد به زبون آورد و هری با امن دیدن اوضاع سمتش برگشت.

"قرار نیست معجزه کنم مرد! زمان میبره"

-"میفهمی وقت ندارم هری؟ تا الان‌‌هم بهش لطف کردم که زنده گذاشتمش!"

به آرومی مشغول خشک کردن پهلوش شد و سپس محلول رو روی زخمش مالید.
حساب چندمین بار این کار از دستش در رفته بود و نمیدونست چند تا باند تا الان برای این زخم استفاده کرده.

"ترسیده، کم کم بهتر میشه نباید بهش فشار بیارم"

-"تا سه روزه دیگه اگر بهتر نشد، مجبوره با شوک الکتریکی کنار بیاد!"

با شنیدن جمله‌ای که از بین لب‌های مرد خارج شد، کمی مکث کرد و مشغول پیچیدن باند دور زخمش شد.
نیم نگاهی به صورت بی‌حس و چشمای جدی مرد انداخت و با تموم شدن کارش کنار رفت.

"یه پسر اشراف زاده که تنها خلافش دیر خوابیدن بوده رو برداشتی آوردی اینجا، انتظار داری برات رپ کنه؟؟"

نگاه زین از روی روپوش سفید رنگ پسر بالا اومد و چندثانیه به چشم‌های سرزنش گرش خیره شد.

"-چقدر زود جنازه برادرتو فراموش کردی هری! مطمئنی برادرت از اینکه از پسر‌ قاتلش دفاع میکنی راضیه؟!"

-نیکس

Ichigo (ziam)Where stories live. Discover now