Part 2 "He Is Beautiful"

6K 873 282
                                    

مرد کامل سمتش چرخید و اخم جونگ کوک، لحظه‌ای محو شد.

'خوشگله...'

اخم دوباره به چهره‌ش برگشت.
البته ایندفعه بخاطر فکر مسخره‌ش!

مرد با دیدن وضعیت جونگ کوک، اخم محوی کرد.

_ این چه وضعشه سوهیوک!

مردی که حالا فهمیده بود اسمش سوهیوکه سریع گفت:
_ خیلی سر و صدا می‌کرد رئیس، گفتم ممکنه اذیتتون...

با بالا رفتن دستش، سوهیوک ساکت شد و سر پایین انداخت.

_ ساکت!... گفتم خراشی روش نیوفته، بعد تو اینطوری آوردیش پیش من؟!

'چرا باید همچین چیزی بگه؟!'

سوهیوک با شرمندگی سر پایین انداخت.

گام های بلندی سمت جونگ کوک برداشت که کوک تکونی خورد.

'برای چی داره میاد اینطرف!'

مرد مقابلش، روی پنجه پاهاش نشست و باعث شد کمی خودش رو عقب بکشه.

دستش رو جلو آورد که جونگ کوک با اخم سر چرخوند.

صدای نیشخندش رو شنید.
_ نترس کوچولو، میخوام از این چسب کوفتی خلاصت کنم.

گوشه‌ی چسب رو گرفت و محکم کشید که صدای اعتراض جونگ کوک بلند شد.

_ آخ!

مرد کوتاه خندید.
_ بهشون گفته بودم با احترام باهات برخورد کنن.

چقدر گفتار و رفتارش تناقض داشت.

نگاه خشمگین جونگ کوک، باعث شد نیشش بیشتر کش بیاد.

_ احترام؟ این به نظرت احترامه؟!... کجای دزدیدن با احترام همخونی داره؟!

گوشه‌ی لبش رو خاروند.
_ دزدی؟... هوم... نه، از این کلمه خوشم نمیاد، من بیشتر دوست دارم اینطوری بگیم که...

سر کج کرد و با آرامشی که روی اعصاب جونگ کوک خط مینداخت گفت:
_ به دست آوردن چیزی که ماله منه.

جونگ کوک با حرص خندید.
_ خواب دیدی خیر باشه!... چیزی که ماله توعه؟! مطمئنی من رو با دوست دخترت اشتباه نگرفتی؟

مرد با سرگرمی نگاهش کرد.
_ نچ... چیزی که ماله من تویی... راه رسیدن بهش تویی... جئون... جونگ... کوک!

جونگ کوک دیگه طاقت نیاورد و اینبار با کلافگی نالید.
_ باور کن اشتباه گرفتی، من چیزی ندارم که بهت بدم، پول میخوای؟... به خنده ننداز منو! میخوای بگی با داشتن همچین عمارتی که فقط یه گوشه‌ش رو دیدم، بخاطر پول منو دزدیدی؟!

با ایستادن مرد، نگاهش رو بالا برد.

_ درسته، من ازت پول نمیخوام... یعنی در واقع میخوام... اما در کنارش یه چیز ارزشمند‌تر میخوام.

Unknown Heir (VKook)Where stories live. Discover now