Part 24 "His Safety..."

5.4K 783 263
                                    


_ افراد هوانگ رو تخمین زدیم... اونطور که جاسوسم گفت، دو هفته دیگه، یک سومشون قراره برای یه محموله قاچاق، از عمارت دور بشن... این بهترین فرصته.

نفس عمیقی کشید.
_ همه چیز آماده‌ست... فقط میمونه یه چیز...

جین که دلیل این همه تردید تهیونگ رو می‌دونست، بدون هماهنگی با نامجون گفت:
_ جونگ کوک رو بفرست روسیه.

همه‌ی نگاه ها سمتش چرخید که ادامه داد.
_ همه‌ی کسایی که توی این اتاقن، میدونن اون پسر بزرگ‌ترین نقطه ضعفته... بودنش تو کره، باعث میشه دست و پاهات بلرزه، بفرستش روسیه.

نامجون نگاهش رو سمت تهیونگ چرخوند.
_ پیشنهاد خوبیه، میفرستیمش عمارت من و جین... با بقیه هماهنگ میکنم... اونجا کسی نمیتونه آسیبی بهش برسونه.

نفس عمیقی کشید.
ایده خوبی بود.

با دور شدن جونگ کوک از کره، دیگه نگرانی بابت امنیتش نداشت.

_ جیمین.
بهش خیره شد.
_ میتونی با یونگی حرف بزنی تا همراه جونگ کوک بره؟

دستی به پیشونش کشید.
_ جونگ کوک راضی نمیشه... میدونم... یکیه از خودم تخس‌تر... اما اگر یونگی هم همراهش باشه، میشه یکم امید داشت.

جیمین سر تکون داد.
_ باهاش حرف میزنم.

تقه‌ای به در خورد و با بلند شدن صدای تهیونگ، در باز شد.

آجوما و پشت سرش یکی از خدمتکار ها، با دوتا سینی قهوه و کیک وارد اتاق شدن.

_ گفتم حالا که حرفاتون طولانی شده، یه چیزی واستون بیارم.

لبخندی زد.
_ ممنونم آجوما، لطفا بزاریدش رو میز.

قبل اینکه آجوما از اتاق بیرون بره صداش زد.

با چرخیدن زن سمتش، پرسید.
_ جونگ کوک، خوابیده؟

آجوما ابرویی بالا پروند.
_ جونگ کوک؟ هنوز برنگشته خونه.

چشماش کمی گرد شد و همه سمت آجوما چرخیدن.

به شدت از جا پرید.
_ برنگشته؟!

آجومل متعجب گفت:
_ فکر میکردم خبر داری.

نگاه نگرانش رو به سوهیوک داد.
_ سوهیوک... زنگ بزن مینگیو، ردیابش روشنه، بگو دنبالش بگردن.

قبل اینکه سوهیوک گوشیش رو روشن کنه، گوشی زنگ خورد.

_ رئیس؟ مینگیو داره زنگ میزنه.

به سرعت میز رو دور زد و گوشی رو از دستش بیرون کشید.

با کشیدن آیکون سبز رنگ، گوشی رو دم گوشش گذاشت.

_ میدونی ساعت چنده شبه احمق! خودت هر قبرستونی میری برام مهم نیست! جونگ کوک باید سر ساعت توی عمارت بــاشه!

Unknown Heir (VKook)Where stories live. Discover now