کیونگ زیر چشمی نگاهی ب وضعیت جیمین انداخت
توی ۱۵ سال همکاری با پارک جیمین وسواسی و دقیق هیچوقت اونو برای ی جلسه انقدر بی حال و خوابالو ندیده بود
اون برادرای فاکیِ کیم چ اتفاقی رو برای بتای دوست داشتنیش رقم زدن
اسناد مربوط ب قرار داد رو روی میز رها کرد و از روی مبل بلند شد
بدون اینکه صدایی ایجاد کنه از اتاق بیرون زد
منشی هان با دیدن معاون از پشت سیستم بلند شد و گوش ب فرمان... منتظر صحبت کیونگ موند_منشی چوی لطفا برای جیمین ی فنجون قهوه با شکلات محبوبش اماده کن
_چشم قربان
از پشت میزش خارج شد و سمت آشپزخونه شرکت رفت
کیونگ گوشیشو بیرون کشید و وارد صفحه چت سوهو شد_فکر کنم امروز باید کون س آلفا رو دست دوم تحویل بتاشون بدیم سو
سوهو توجهی ب لرزش گوشی توی جیبش نکرد دکمه ثبت عکس رو فشار داد و با روشن شدن بخشی از محوطه سالن توسط فلش نور دوربین عکس روی صفحه دوربین ثبت شد
دوربین رو از چشمش فاصله داد و جلوی صورتش نگه داشت
بالاخره موفق ب ثبت عکس دلخواهش شده بود_آزادین
مدل از حالت نشسته خودشو روی زمین ولو کرد و استایلیست و آرایشگر رو با اینکار سمت خودش کشوند
سوهو دوربین رو ب ادیتور تحویل داد و گوشی رو از جیبش بیرون کشید
چت کیونگ رو با وارد کردن رمز بالا اورد و پیام کیونگ رو با چشم دنبال کرد_چطور؟!
کیونگ با صدای ناهجار رسیدن پیامک نگاه مشکوک و ترسیدهاشو ب اطراف سالن و در اتاق ریاست دوخت
صدای نوتیف رو ب پایین ترین حالت ممکن دراورد و جواب پیام سوهو رو داد_جیمین خوابالو بنظر میاد و انگار اصلا خودش نیستتت
ما ی جلسه مهم داریم ولی آقا انگار همه چی ب تخمش دایورت شده
اگر جی هو بیاد اینو اینجور ببینه همگی ارگان های زنده شرکت رو از کون دار میزنهخودشو برای آلفا غالبش لوس کرد
_پارک جی هو با ب دست اوردن س آلفای غالب توی کون خودش عروسی و ب فکر دار زدن کون تو و امثال تو نیست
برو خوش باش و منو ب حال خودم رها کن کیونگسوهو جواب سفت سختی ب لوس بازی های کیونگ داد
هزار بار بهش تاکید کرده بود خارج از خونه زمانی ک دستش کوتاه با لوس بازی و بزرگ جلوه دادن ی اتفاق دل سوهو رو قیلی ویلی نکنه_چرا رهات کنم بیبی؟!
چندتا ایموجی مختلف پشت سر پیامش برای سو ارسال کرد
صدای قدمای منشی چوی سرشو از توی گوشی بیرون کشید و باعث شد سریع صفحه گوشی رو قفل کنه از حالت لوس و بیبی شده بیرون بیاد
لبخندی محکم ب صورتش نشوند
اصلا نباید نشون میداد ک چیزی از تاب بودن و هات بودنش کم شده
مهم نبود ک سوهو توی تخت تنبیهش کنه یا ن...!
ب هر حال اون ب عنوان معاون و مشاور هولدینگِ پارک ی دیسپلینی خارج از تخت داشت ک باید حفظ میشد
با تشکری کوتاه از منشی چوی سینی رو گرفت و بی صدا وارد اتاق شد
جیمین آرنجشو درحالی ک دست مشت کرده بود روی میز گذاشت تا ب صورت تکیه گاهی برای نگه داشتن سرش و چرت کوتاهی ک نمیتونست جلوشو بگیره عمل کنه
چشماشو بسته بود و سیگنال های حسی و صوتی اطراف رو دریافت نمیکرد
کیونگ سینی حاوی قهوه و شکلات محبوب جیم رو روی میز دور از اسناد گذاشت
KAMU SEDANG MEMBACA
FALL / سقوط
Fiksi Penggemarمن اصلا از مرگ نمیترسم،مرگ ی وسیله است برای پایان دادن ب درد و رنج من... چیزی ک منو میترسونه زندگیه! اما توی این همه سال عمری ک از الهه ماه گرفتم بهم یاد دادن ب خودم ترحم نکنم اونا بهم گفتن: "اگر ب خودت ترحم کنی زندگیت تبدیل ب کابوس میشه؟!" با این ح...