[ ووت یادتون نره]
.
.
.
.-چقدر...خوشگلن.
صدای تیلور بود که بعد از دیدن اون دو الفای اصیل...که در کنار هم از پله ها پایین میومدن، به گوش بقیه رسید...
یکی تماماً مشکی پوشیده و یکی روشن.
ظاهرشون، حتی هاله ی اطرافشون پر از قدرت بود...اصالت...اونا اصیل بودن، یعنی با اصالت و پر قدرت ترین نوع گرگی که وجود داره...البته تو افسانه های دور درباره ی نوع برتر دیگه ای هم سخن گفته شده بود...
الفاهای سلطنتی...
که تابه الان هیچکس ندیده پس اونا فقط و فقط یه...
افسانن...سوهی با دیدن تهیونگ از روی مبل بلند شد و با نگرانی قدمی جلو رفت...نگرانش شده بود و حالا که سرحال کنار جفتش میدیدش خیالش راحته...
یونگی دست از وز وز کردن در گوش جیمین برداشت و با نیشخند سمت اصیل ها چرخید.-خوش گذشت؟
نگاه جونگکوک رو پسر الفا زوم شد و با اخم و جدیت...دستشو پشت کمر تهیونگ گذاشت و اخرین پله هاهم طی کردن.
-تا چشمت دراد.صدای خنده ی جیمین و جین باعث شد یونگی چشماشو بچرخونه و لبخند بدجنسی بزنه...
-البته برعکس...نمیدونم چشمام زیادی تیزه...یا گردن تو زیادی تو چشمه.حالا همه نگاهشون روی گردن جونگکوک زوم شد...حتی تهیونگ هم با ابروهای بالا رفته برگشت تا ببینه چی رو گردنشه که با دیدن لکه های قرمز و کبودی... ابروهاش بالا رفتن.
جونگکوک یقه ی پیرهن مشکیه تو تنش و درست کرد و بیشتر به هم نزدیک کرد تا جلوی نگاه بقیه رو بگیره و تو همین حین چشم غره ای به یونگی رفت...
فضول که یکی دوتا نیست.-تهیونگ.
پسر اصیل بزرگ تر با صدای اشنایی، نگاهشو به راستش داد و دختر امگایی رو دید که خیلی وقته...نه دیده بودش و نه خبری ازش داشت.
اینکه اون به شدت تغیر کرده...لاغر شده و حتی موهاشو کوتاه و رنگ کرده...باعث شده بود اول نشناستش.لبخند کوتاهی روبه سوهی زد و جلو رفت.
-سوهی؟!دختر امگا هم متقابل جلو رفت و چون میتونست نگاه تیز و برنده ی جئون جونگکوک رو روی خودشون حس کنه...فقط سرشو تکون داد و مهربون پرسید: حالت...چطوره؟
تهیونگ که همچنان دست الفای حسود کنارشو به خوبی روی کمرش حس میکرد... اروم جوابشو داد: خوبم...خیلی وقته ندیدمت...عوض شدی.
اینبار تیلور بود که کنار دختر قرار گرفت و نذاشت دختر کوچیک تر چیزی بگه و خودش بجای سوهی گفت: کاره منه...البته که خوشگل تر شده.
و نگاه عمیقی به نیمرخش انداخت...
پسر اصیل کوچیک تر از روی ادب سرشو برای سوهی تکون داد و جواب احوال پرسیشو محترم داد و اضافه کرد: خوشحالم دوباره میبینمت.
![](https://img.wattpad.com/cover/360134081-288-k751882.jpg)
YOU ARE READING
Whiskey[ویسکی]
AdventureVkook/kookv [completed] 《صد بار بهت گفتم تو کابین خلبان نباید سیگار بکشی...حرف حساب حالیت نمیشه انگاری؟...بلند شو برو بیرون.》 《اه کیم...با این طرز نگاه کردنت فقط اون پایینیه که واست بلند میشه》 ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 《بیاین بریم تو دنیای میلیاردر...