1

1.5K 194 50
                                    

نور افتاب چشمو میزد و صدای نکره ی پسرا از پایین میومد که باعث میشد دلم بخواد برمو موهاشونو با موچین بکنم!!
 با اعصاب خوردی و غر غر بلند شدمو تو جام نشستم  موهام ریخت تو صورتم
با هزار زورو زحمت و سرگیجه بلدنشدم و وارد مکان مقدس wc شدم و بعد از اعمال مربوطه اومدم بیرون
جلوی ایینه ایستادم و به خودم نگاه کردم
موهای فرم به سانه جنگل های امازون شده بود و زیر چشمام پف داشت!
اگه من دیگه به حرف اون دوتا مشنگ گوش کنمو تا خرخره بخورم خودمو قتل عام میکنم
 سرمو تکون دادمو موهامو گوجه ای بستم و بیخیال اینکه لباس تنم نیست از پله ها رفتم پایین که صداها واضح تر میشد
طبق معمول اون دوتا جنگ بالشتی راه انداخته بودنو صداشون بدون شک کل محلو پر کرده بود و من با خودم فکر کردم دونفر تا چه حد میتونن بعد شب به اون طولانی انقد شنگول باشن؟
ه:هی پسراااا
یهو جفتشون سیخ شدن و پشت مبل پناه گرفتن و خودشونو ترسیده نشون دادن
زین مثل بچه ها شروع کرد ادا دراوردن
ز: وای داداش لی هاپوعه بیدار شده الان میاد پاچمونو میگیره
لیامم به تبعیت از اون شروع کرد
لی:آه بیا بهش نگیم از تی شرت سفیدش به عنوان دستمال واسه پاک کردنه زمین استفاده کردیم
انگار برق بهم وصل شده باشه خشک شدم
یهو به خودم اومدمو پریدم رو سرشونو منم بهشون توی جنگ ملحق شدم...
-----

زی:هیییی یا ماهی گرفتممممم
با ذوق گفت و نخ چوبو کشید بالا ولی وقتی با یه کلاه که از ظاهرش معلوم بود ماله دو هزار سال پیشه وا رفت
صدای خنده لیام بلند شد
لی:با این پشته کارت من امید دارم لنگه ی دیگه ی اون کفشو واسمون پیدا کنی
و با دست به لنگه کفشی که قبل کلاهه گرفته بود اشتره کرد
خندیدم
:الان دو ساعته اینجاییمو هیچی جز سته لباس گیرمون نیومده
لی:ببریمشون موزه بهمون بابتش پول میدن
خندید و زین یکی از به بازوش
ز:خفه.حالا وقتی دیدی یه مری دریاییه جیگر گیرم اومد میبینمت شازده
و زبونشو دراورد.زین به این افسانه های مزخرف خیلی اهمیت میداد
فکر میکرد ما نمیفهمیم ولی هربار میومدیم ساحل اون کتاب افسانه ایش که از جدش بهش رسیده بودو میاوردو یواشکی دنبال سرنخ از پری دریاییا و همچین چیزایی بود و به شدت بهشون اعتقاد داشت
منو لیام همیشه ازین بابت میخرش میکردیم که اونم کم کم بیخیال شد ولی هنوزم اعتقاد داره
تو همین فکرا بودم که حس کردم چوبم داره تکون میخوره
با خوشحالی کشیدمش بالا و پسرا بم ذل زده بودن
که یهو صدای خندشون منفجر شد
با حرص به ماهی کوچولویی که شاید فقط یه بند انگشت بود نگاه کردم که داشت جون میکند و به طرز فاک واری خوشگل بود انگار رنگین کمون بود هر مولکش یه رنگ بودو براق بود
ل:واو چه ماهی بزرگی مطمئنم خوشمزش
گفت وقتی داشت سعی میکرد جلوب خندشو بگیره
به خودم اومدم پریدمو یکی از سطلارو ورداشتمو با اب پر کردم
به بد بختی ماهیه کوچولدی لجبازو باز کردم و انداختم توی سطل
یکم روی اب موند و تند تند شروع کرد به شنا کردنو تو سطل میچرخیدو خودشو میزد به درو دیوارش
فکم افتاد!این فسقلی چه زوری داشت!!
اگ سطلو نگه نداشته بودم میوفتاد
با احساسه سنگینی روی کمرم برگشتمو به پسرا نگاه کردم که با چشمای مثل وزغ ذل زده بودن به ماهیه
ه:خوردینش نفله ها بکشید کنااار
و شوتشون کردم
تند تند شروع کردن به حرف زدن
ز:واااو اون چقد قشنگهه!!!
ل:باور نکردنیه این ماهی به این کوچیکیو ظریفی انقد زور داشته باشه!
چشم غره رفتم و به ماهیم ذل زدم که اونم به من نگاه میکرد
صبر کن ببینم!مگه ماهیا نگاهم میکنن؟(پ ن پ)
سرمو تکون دادم
ز:خب شاممونم جور شد
صورت لیام جمع شدو به من نگاه کرد
ه:اخه بشر دلت میاد این کیوتو بخوری؟اصا بخوری سیرم میشیییی؟؟
ز:چته بابا چرا پاچه میگیری شوخی کردم
ل:اه بچه ها هوا داره تاریک میشه بریم خونه
سر تکون دادیمو وسایلامونو جمعو جور کردیم
-------
صدای زین از طبقه پایین اومد
ه:دو دیقه اون دوست دخترتو ول کن بیا شام بخوریم یخ کردد
سرشو کج کرد و باز بهم نگاه کرد
از وقتی اومدیم من محو حرکات این کوچولوعم هم میتونه سرشو تکون بده هم یجوری بهم نگاه میکنه که حس میکنم یه ادم بهم نگاه کرده..یعنی مثل بقیه ماهیا بی احساس نیست!
ه:گشنته کوچولو..؟
سرشو تند تکون داد
ه:امم تو چی خوری؟
یکی زدم تو سرم که دارم با ماهی حرف میزنم و ازش سفارش غذا هم میگرفتم!
ه:ام فک کنم نون بخوری هوم؟
حس کردم صورتش رفت توهم
دیگه رسما زده به سرم صورتشو جمع کررررد!
ز:هرررررریییییییی
از جام پریدم
ه:دییییک
چشمامو چرخوندمو عصبی گفتم
ه:کوچولو یکم صبر کن واست غذا میارم
احساس کردم خوشحال شدو تند تند دور تنگو شنا کرد
لبخند زدمو رفتم پایین
ل:دیگه داشتم نگران میشدم بچه دار شده باشین
زین ریز ریز خندید
چشم غره رفتم
ه:یکم ازون گوشت بده
ابروهاش رفت بالا
ز:واسه خانومت میخوای؟
غریدم:زین شات اااااپ اون غذای کوفتیو بده گشنشههه
ل:به به حرفاتونم زدین به تفاهمم رسیدین
داشتم عصبی میشدم خودم پاشدمو غدامو ورداشتم
-----
اینم از پارت یک
ووت و نظر فراموش نشه^_^

rainbow mermaid(l.s)Where stories live. Discover now