5

801 156 29
                                    

نفسشو با حرص داد بیرون
یه دفعه یچیزی یادم اومد
ه:تو چطور پری شدی؟از اولشو واسم تعریف کن
یهو پرسیدم

تو جاش جا به جا شد
ل:خب اینجور اذیتم..پس....
یه بشکن زد که دوباره اتاق پره نور شد
دستمو گرفتم جلوی چشمم و از لا به لاش نگاه میکردم
و البته که چیزی ندیدم!

نورا کم کم از بین رفتنو من باز فکم کش اومد
 فاک اون واقعا ریزه میزه و بغل کردنی بود!
به پاهاش نگاه کرده که دیدم اونم داره خودشو برانداز میکنه
ل:نه بابا خوش تیپ شدم

اب دهنمو با سرو صدا قورت دادم
ه:دیگه بلدی به چیا تبدیل شی؟
در کمال خنگی پرسیدم که اون پقی زد زیر خنده
همینجور که سعی داشت کنترلش کنه گفت
ل:خب..خیلی چیزا البته از نوع دریاییش مثلا انواع ماهیا و غیره

گفت وقتی داشت سمت اباژورم میرفتو دلو رودشو زیرو رو میکرد
ل:واو!شما انسانا عجیبین!این چیه؟چرا نور داره؟
هنوز چشمم روی پاهای کیوتش بود..اوم!بچم خوش سلیقم هست!
ه:چرا خودتو بهم نشون دادی؟

بی مقدمه پرسیدم.یکم جا خورد ولی خودشو جمعو جور کرد
ل:خب..خب این لازم بود یه جورایی!
سوالی نگاهش کردم
نفسشو با صدا داد بیرون
ل:هووووف خیلی خب!شماها..منظورم تو و دوستاته..اون روز من از شهر خارج شده بودم تا دنباله..دنباله
کلافه دستشو کرد تو موهاش
رفتم کنارش نشستم

ه:هی بیبی لازم نیست نگران چیزی باشی..باشه؟فقط توضیهش بده
سرشو تکون داد
ل:داشتم فرار میکرد..خب افراد پادشاه..اره اونا دنبالم بودن
ه:چرا؟
با لکنت گفت

ل:من اخرین گونه ی rainbow merman هستم..خب حتما از روی دمم تشخیص دادی که اون خیلی خاصه و اینکه اونا منو میخواستن..ت..تا با پرینسس ال ازدواج کنم..اونا اصالت میخواستن و این چیزیه که من دارم.ولی حقیقت اینه که..اینه که

زد زیر گریه و من به خودم فشارش دادم
ه:هیشش..خودتو اذیت نکن اشکال نداره اگه نمیتونی بگی من درکش میکنم
ل:من من نمیتونم بهت بگم چرا..ولی من فقط فرار میکردم که قلابتو دیدم.خب چی از این بهتر چند روزی غیب میشدمو اونا بیخیالم میشدن..اما..

خودشو توی بغل جمع کرد و من خیسیه اشکاشو روی تیشرتم حس کردم
بیشتر بغلش کردمو روی موهاشو بوسیدم
ه:اما چی بیبی؟
فین فین کرد
ل:ما فقط میتونیم یه هفته خارج از اب باشیم چون ماهیتمون این اجازرو بهمون نمیده . ضعیف میشیمو..میمیریم

همونجور که تو بغلم بود از پایین با دوتا تیله ی ابی خوشرنگش بهم ذل زد
ل:من نمیخوام برم
گفتو لبو لوچشو اویزون کرد
خندم گرفت.چطور میتونم این کیوت کوچولوی دوست داشتنیو ول کنم..؟

ه:چرا از اولش جلوم ادم نشدی؟من که سکته کردم کیوتی
نیشش شل شد
ل:عاشق این اسمم..و اینکه ترجیح دادم همون اول کاری ترسات بریزه چون حوصله نائش کشی نداشتم
گفتو نخودی خندید و من محو زیباییش شدم..

همینجوری نگاهش میکردم که با خجالت لبشو گاز گرفت
دستمو اوردم بالا و اروم لبشو از حصار دندونش ازاد کردم
تو چشماش نگاه کردم ولی اون به لبام خیره شده بود و بعد باز چشمم

نگاهمو به اون حجم گوشیه خوشرنگ رو به روم دوختم و با خودم گفتم فقط یه امتحانه کوچیک ضرر نداره..
فاصلمون کم شده بود همون لحظه که خواستم لباشو حس کنم صدای باز کردن در اومد
ز:هرررری من.....

حرفش با دیدن ما نصفه موند.اول فکش افتاد کم کم که موقعیتو درک کرد شروع کرد جیغ و داد کردن
ز:لیاااااامممممم بیا اینجاااااا
با جیغ زین لوییم جیغ کشیدو زیر پتو قایم شد

پریدم سمت زین
ه:هی خفه شو زی وگرنه میکش...
حرفم با ورود لیام نصفه موند
ل:ها؟چی شده؟کی مرده؟دزد اومده؟زنگ بزنین پلیسس
خواست بره گوشیو ورداره

که زین بازوشو کشید
ز:اون جاااا
لیام مثل خنگا نگاهش کرد
ل:وات؟
چشمامو چرخوندم
ه:محض رضای فاک ترسوندینش لعنتیا!
ل:کیو؟

زین با لبخنده گشادی گفت
ز:دوست پسر کوچولوشو
و همین کافی بود تا باز اتاق شلوغ بشه و هرکی یه چیزی بگه
ل:وات د هل استایلز؟تو گی بودی؟؟؟
زین با بغض گفت
:نمیدونستم هوموفوبیکی
ل:نه منظورم..

عصبی هوف کشیدم و برگشتم سمت تخت
ه:لویی؟کیوتیه نازم؟نترس اینا حیوانات خونگی منن
لویی سرشو یواش از زیر پتو اورد بیرون و فقط چشماش معلوم بود
تو همون حالت سرشو کج کرد
لو:دوستات اذیتم نمیکنن؟؟

اون حجم از بامزگی واسم غیرقابل تحمل بود.با نیش باز خواستم چیزی بگم که با صدای لی متوقف شدم
ل:هی اونجا کیه؟
از پشت شونم نگاه کردو تا گوشای نازک و پره پره ی لویی..که تازه خودمم متوجهشون شدمو دید باز جیغ کشید

لوییم با جیغ اون جیغ کشیده لینبار از کمرم اویزون شد
لو:هرری اونا میخوان اذیتم کننننننن
ه:خاک تو سره مشنگتون خفه شییییید
با دادم همه ساکت شدن
اروم زیر رونه لوییو گرفتمو از جلو بغلش کردم

و از بزرگیه کونش که دستام روش بود لرزیدم
ز:خجالت بکش و دوست پسرتو..
باز خواست چیزی بگه ولی تا اونم چشمم به گوشای لو افتاد خواست جیغ بزنه
ه:به خدا قسم که اگه جیغ بزنی دهنه لعنتیتونو به فعل نمودن مزین میکنم
گفتمو لوییو روی تخت گذاشتم که توی خودش جمع شد
-------------
در یک جمله لویی کیوت تاملینسون:|
ووت و کامنت فراموش نشه عشقا😘
عال د لاو

rainbow mermaid(l.s)Where stories live. Discover now