9

695 136 32
                                    

سوالی نگاهش کردم چشماشو که به چشمام دوخت قلبم ریخت
اشک تو چشماش جمع شده بود و با اون چشمای اقیانوسیه درشتش با دلخوری نگاهم میکرد
ه:لویی؟بیبی؟چی شده؟
دستشو کشید رو صورتش
ل:یه نگاه به خودت تو ایینه بنداز..
سرشو انداخت پایین و ادامه داد
ل:اون کاره من نیست..میدونم

ه:منظودت چیه؟
ن:اون کبودیه روی گردنتو میگه شازده
نایل گفت و به سکو تکیه داد
انگار برق سه فاز بهم وصل شده باشه خودمو اویزون کردم لب اب و سرمو کج کردم تا ببینم چه غلطی کردم
یه لاوبایت کوچیک ولی پررنگ روی گردنم بود

فااک فاک فااااک
با ترس به لو ذل زدم
فین فینی کرد
ل:نترس میدونم تقصیر تو نبود فقط ..فقط فکر کردم شاید به اندازه کافی برات خوب نباشم
گفت و سرشو پایین گرفت
ن:آآآ ببین چیکار کردی با پسرم اینی که یه شهر حرفیش نبود اینجور مظلوم شده

لوییو چسبوندم به خودم
ه:تو بهترینه منی هیچوقت نمیتونم احساسی که به تو دارمو به کس دیگه ای داشته باشم
لبخند خوشگلی زد
ل:امشبو با ما میای؟
نایل هم سرشو تند تکون دادو دمشو زد رو اب
ن:اره اره اره تورو خداااا بیااا
گفتو لبو لوچشو اویزون کرد

خندیدم
ه:یادتون رفته من اب شش ندارما
نایل انگار وا رفت
ن:اه..انسانه بی خاصیت
پشت چشم نازک کردم
ل:میتونم به پری دریایی تبدیلت کنم
گفت و با ذوق نگاهم کرد

تعجب کردم!و راستش یکم ترسیدم.تاحالا تجربشو نداشتم
نایل خواست چیزی بگه
ل:الان نه نایل..هیس
زیر لب گفت ولی شنیدم
ه:خطری نداره؟منظورم واسه شماست..
گفتمو نگاهشون کردم
انگار نایل همش میخواست چیزی بگه ولی نمیگفت

ل:البته که نه فقط کافیه بخوای
سرمو تکون دادم
ه:من در اختبار شمام سرورم
گفتمو لبخند زدم
ل:بسیار خب
تو گوش نایل چیزی گفت اونم سرشو تکون داد
ن:من برم تو ناودیس منتظرتونم
گفتو به سمت پایین شنا کرد

سوالی به لویی نگاه کردم ولی اهمیت ندادو به کارش ادامه داد
ل:چشماتو ببند تصور کن داری شنا میکنی باله ها و دمتو تصور کن و کانلا تو حست فرو برو
صداش لرزش خفیفی داشت
چشمامو بستمو تصورش کردم..خب حالا که دست خودم بود یه باله و دمه خفن انتخاب کردم
خودمو با به دم ابی براق تصور کردم با پولکای ریز طلایی دور باله های پایین دمم
داشتم با لویی شنا میکردم دست همو گرفته بودیم و میخندیدیم

ل:هری؟هریی؟
یهو چشمامو باز کردم
ه:ها ؟چیشده؟!
خندید
ل:واو پسر تو چه کردی؟از منم خوشگل تر شدی که
و تازه وقت کردم به خودم نگاه کنم عین همون چیزیو که تصور کرده بودم!

با ذوق دممو تو اب تکون دادم.یکم اب ریختم روی لویی که خندیدو اونم همینکارو کرد
ه:یوهووو منم ازینا دارمممم
گفتم وقتی داشتم به پره های لای انگشتام نگاه میکردمو ناخونامو میکشیدم روش.یکم فشار دادم که جیغم بلند شد
ه:اااااییییی درد داشت

ل:کرم نریز فرفری
شیطون گفتو خودشو چسبوند بهم و هولم داد تو اب
از ترس چشمامو بستمو نفسمو حبس کردم
صدای خندش باعث شد یه چشممو باز کنم و یواشکی نگاه کنم وقتی خیالم راحت شد اون یکیم باز کردم
ولی هنوز نفسمو نگه داشته بودم

در حالی که سعی داشت خندشو کنترل کنه گفت
ل:نفس بکش هری تو میتونی
سرمو به نشونه منفی تکون دادم
ل:زود باش تو میتونی بهم اعتماد کن
ولی واقعا میترسیدم پس بازم مخالفت کردم

شونه هاشو بالا انداخت
ل:بالاخره که تحملت تموم میشه
گفتو یه ابروشو انداخت بالا
راست میگفت.کمکم داشت سرم گیج میرفتو سنگین میشد
بعد حدود پنج دقیقه شروع کردم تند تند نفس کشیدن
و خدارو شکر هنونجور که لویی میگفت هیچی نشد

در واقع حسی نداشت
دستمو گرفتو با ذوق گفت
ل:بریم سمت ناودیس میخوام همه جارو نشووونت بدم
همینجور که منو میکشید من دستامون که چطور تو هم قفل شده بود نگاه میکردم و لبخند محوی روی لبام نشسته بود

همه جارو با دقت نگاه میکردم ماهیا سنگا و حتی جلبکا
تاحالا انقدر به این چیزا دقت نکرده بودم .حقیقت اینه که تاحالا اتقدر زیاد زیر اب نمونده بودم که بتونم دقت کنم
همه جا زیبا بود

یهو ایستادیم
لویی اروم دستشو توی اب تکون میداد و وقتی به چیزی برخورد کرد که رگه های نازک براقو نشون داد متوقف شد
یه در نسبتا کوچیک باز شد
ل:اول تو برو
سرمو تکون دادمو وارد شدم
و پشت سرمم لویی وارد شد

حقیقت اینه که فکم رسماااا افتاد!از بیرون که به داخل در نگاه مکیردم هیچ چیزی معلوم نبود ولی به محض وارد شدنم میتونم بگم...شهر پریا؟اره هنونو دیدم!
پری دریاییای زیادی با رنگا و سنای مختلف شنا میکردن

بعضیا باله های نازکو بزرگ داشتن و بعضیا دمای دو رنگه
ولی میتونم قسم بخورم هیچ کدون به زیباییه دم لو نبود..اونجور که اون رنگای مختلف با نظم خاصی کنار هم قرار گرفته بودنو چشمو دنبال خودشون میکشیدن یه ظاهر بی نقص ازش ساخته بود..بگذریم از هیکل فوق سکسیش که لخت بود و...صبر کن ببینم!
تتو؟؟؟؟

با کشیده شدن دستم از فکر درومدم
ل:با این دمی که داریو...
یه نگاه به هیکل برهنم انداخت
ل:و این هیکل سکسیت دعا کن دختری چشمش دنبالت نیوفته
نزدیکم شد و زبونشو به لاله گوشم کشید
ل:وگرنه خونش میوفته گردنت
نفسمو که حبس کرده بودم دادم بیرونو سرمو تکون دادم
اون نمیدونست که با این کاراش منو بی طاقت میکنه؟...
-----------------
خاب خاب خاااب بگاییا یه جورایی داره شروع میشه😂
کامنتو ووت فراموش نشه عشقا😚
عال د لاو بچز😍

rainbow mermaid(l.s)Where stories live. Discover now