3

820 154 35
                                    

ز:تو عقل داری؟؟نه میخوام بدونم اونی که توی کلته جلبکه یا عقل؟؟؟؟
گفت و صدای نفسشو که داد بیرون شنیدم

ل:نه دیگه اگه داشت که اسباب خودارضایی هزارتا دخترو اینجوری خراب نمیکردد
لیام با حرص گفت و من سعی کردم جلوی خندمو بگیرم

ه:اگه خیلی دوست دارین چرا خودتون نمیذارین موهاتون بلند شه؟
زین پشت چشم نازک کرد
ز:البته که این مدل افریقایی فقط به تو میاد
ل:راست میگه ما از چیزای دیگه ای واسه دل ربایی استفاده میکنیم

ه:حتما با مژهات
گفتم وقتی داشتم به زین میگفتم
ه:و یا....
به لیام نگاه کردمو ابروهامو دادم بالا
ه:اون چیزی که دخترا واسش غش میکنن!
گفتم و جلوی خنده ی بلندمو نگرفتم

با صدای نفسای عصبی زین به طرفش برگشتم و سوالی نگاهش کردم
تقریبا قرمز شده بودو سعی داشت عصبانیتشو پنهون کنه
یه تای ابرومو دادم بالا
ز:هری محض رضای فاک اون دهنتو ببند

گفت و از حمام رفت بیرون
 منو لیام یه نگاه به هم انداختیم و پق زدیم زیر خنده
-------
ه:هی کیوتی.خوش میگذره؟
گفتمو با ذوق بهش خیره شدم ولی تنها عکس العملش یه تکون خیلی کوچیک بود
داشتم نگران میشدم

با انگشتم چند بار زدم به شیشه ی تنگ
ه:چی شده؟چرا اینجور شدی؟
عصبی نفسمو دادم بیرون
ه:ااااه چی میشد اون دهن لعنتیتو باز میکردی و حرف میزدی...
داد زدم و چشمامو محکم بستم
----

دو هفته از اون روز میگذشتو حال کیوتی بدتر میشد
غذا نمیخورد و همش خواب بود
ز:هری نمیخوای از اون اتاق بیای بیرون؟؟دوروزه غذا نخوردی پسر

دستمو کشیدم رو صورتم و باز بهش ذل زدم
صدای در منو از افکارم کشید بیرون
ل:هری یه چیزی بخور ضعیف میشی

سعی کردم صدام نلرزه در حالی که خودمم نمیدونستم چرا دارم واسش گریه میکنم..
ه:وقتی اون چیزی نمیخوره من چرا بخورم؟؟
ز:تمومش کن هز یه جوری حرف میزنی که انگار راجب دوست دخترت صحبت میکنی!

ه:همین الان گمشین بیرون!!
داد زدم و یه قطره اشک از گونم چکید و اون یه تکونی خورد
با هیجان سمت تنگ خیز ورداشتم
پسراهم به تبعیت از من پریدن جلو

ه:کیوتی؟؟لطفا..لطفا تکون بخور
دیگه داشت گریم در میومد
پسرا داشتن با تعجب نگاهم میکردن
ل:هری..

عصبی بلند شدمو دستمو کردم تو موهامو چنگ زدم
ه:میگی چیکار کنم لیام؟؟من..من واقعا نمیفهمم چرا انقد به این کوچولوی رنگین کمونی وابستم..فقط..فقط میدونم که نمیخوام بمیره..

ز:دامپزشکی!!
با تعجب برگشتیمو به زین نگاه کردیم که جدی اون حرفو زد
ه:چی؟

تکرار کرد
ز:دامپزششکی بابا همونجایی که تورو ازش اوردیم
چشماشو چرخوندو خیز بردم سمتش ولی لیام بازومو گرفت
ز:هیییین چته وحشی..خب حالا ولی جدی گفتم میبریمش دامپزشکیه جنر
ل:ولی اون یه ماهیه
ز:مگه ماهیا جون ندارن؟حیوون نیستن؟

ه:اه بس کنین
به زین نگاه کردم
ز:دکتر جنر بهترین دامپزشکه ال ایه و حتما میدونه این کوچولو رو چی خوب میکنه
ل:اره منم لوسیو برده بودم پیشش
با فکر کردن به اون گربه ی چاقو زشت صورتم جمع شد..
شاید مسخره باشه ولی من از گربه ها متنفرم
اگرم بخوام رو راست باشم ازشون به شدت میترسم
این خجالت اوره

سرمو تکون دادم
ه:خوبه..فردا میریم اونجا
-------
از ظهر که تصمیم گرفتیم فردا بریم دامپزشکی یه سره تو اینترنت دنبال انواع و گونه های مشابهش بودم تا مجبور نشم ببرمش به اون مکان مرخرف
ولی چیزی جز افسانه های مزخرف همیشگی دستگیرم نشد

گوشیمو قفل کردمو دمر(همون به پهلو)خوابیدم و به ثانیه نکشیده خوابم برد
با احساس یه چیز نرمو نم دار روی لبم تکونی خوردم
ولی دست بردار نبود و با لج بازی زبونشو روی لبم کشید

یکم طول کشید تا موقعیتمو درک کنمو از جام پریدم ولی تنها چیزی که شنیدم صدای افتادن چیزی توی اب بود

با ترس به طرف تنگ برگشتم تا مطمئن بشم پسرا برای خلاص شدن ازش اذیتش نکردن
ولی با دیدنه کیوتی که انگار نفس نفس میزد خیالم راحت شد..

رفتم سمتش
ه:بهتری؟
مثل همیشه جوابی دریافت نکردمو اون رفت گوشه تنگ

سرمو تکون دادم و برگشتم سر جام که احساس کردم کل تختم نم داره
ه:فاک
زیر لب گفتم و ملحفرو عوض کردم و با خودم فکر کردم احتمالا اخرین بار که خودمو تو جام خیس کردم 5 سالم بوده!

چشمامو بستمو با فکر کردن به اون طعم شیرینی که هنوز روی لبام بود خوابیدم
------
برای بار صدم نگاهمو دزدیدم
عحب منشیه پرروییه ها یک ساعته اینجا نشستیم بهم ذل زده نگاهشم که میکنم نیشش شل میشه
ه:هوووووف
ل:اروم باش پسر

گفت و به منشیه چشم غره رفت
ه:فقط میخوام زود تر نوبتمون شه
گفتم و بلافاصله در باز شد
یه خانوم چاق و گربه ی چاق ترش از در اومدن بیرون
زنه:وای کنی ممنونم حتما رژیمشو رعایت میکنه

اون زن گفتو گربشو بالا گرفتو با لحن چندشو لوسی گفت
زنه:مگه نه ماریییییی؟؟؟؟
صورتمو جمع کردم
منشی:بفرمایین تو اقای استایلزز
با یه لحن حال به هم زن گفت و سرتاپامو برانداز کرد

اخم کردم
ه:بریم پسرا
زیر لب گفتمو تنگو توی دستم گرفتم
رفتیم داخل و زین درو بست
-----------
عشقتون کِنی وارد میشود😂
دلم اسمات میخواد ولی زوددده😂😢😢
ووت و کامنت فراموش نشه*-*
عال دِ لاو

rainbow mermaid(l.s)Where stories live. Discover now