برگشتمو به صاحب صدا نگاه کردم
چشمام به ذور باز میشد ولی تشخیص موهای قهوه ایش واسم سخت نبود و صاحت اون موها کسی به جز کندال نبود!
ک:خوشحالم که دوباره میبینمت عزیزم
گفت وقتی داشت میومد سمتمو دستشو مینداخت دور گردنماین باعث شد فکر کنم چه رفتاری کردم که باعث شده این فکر کنه میتونه با من صمیمی باشه!
زیادی حرکاتم کند بود
ک:کام آن هری تو خوبی؟ه:من..من واقعا مساعد نیستم دکتر
گفتم و سعی کردم از حسار دستاش خارج شم و به سمت دستشویی برم
ک:مشخصه!با من راحت باش و کندال صدام کن
گفت وقتی داتش منو به سمت دستشویی هدایت میکردک:بهتره یه ابی به صورتت بزنی تا حالت جا بیاد
نتونستم چیزی بگم پس همراهش رفتم
وارد شدیمو درو بست
همینجور که با شیر اب کشتی میگرفتم با خنده گفتک:هی بذار کمکت کنم اینجوریه
گفت و شیر ابو به سمت بالا کشید
البته که میدونستم چطوریه ولی مغزم فرمان نمیداد!
با صدای نسبتا بلندی خندیدم
ه:واو چه تکنولوژی!ما الان توی چه عصری هستیم؟وای البته که الان شبه و عصر نیسترسما داشت چرت میگفتم!ولی کنترلی نداشتم
دستش که باسه اب ریخت به صورتم اماده بودو کمی پایین اورد و بهم ذل زد
مست بهش نگاه میکردمو منتظر بودم با یه سیلی یا اب یخ به خودم بیام تا بیشتر گند نزنمولی با قرار گرفتن دستش روی یقه ی لباسم داشتم بیحال میشدم
هنینجور که خودشو بهم نزدیک میکرد زیر گوشم زمزمه میکرد
ک:میدونی..وقتی مستی خواستنی تری..گفتو یه بوسه زیر لاله ی گوشم نشوند
ک:و سکسی...
نفساش که بهم میخورد باعث حالت تهوعم میشد ولی حتی قدرت دور کردنشم نداشتم
نه نه هری تو به لویی قول دادی شب بری پیششبا به یاد اوردن لویی انگار همه انرژیمو جمع کردمو به دستم انتقال دادم.همون لحظه که خیلی زبونشو روی گردنم حس کردم هولش دادم عقب
یکم تلو تلو خورد و با تعجب نگاهم کرد
ک:چیکار میکنی هری؟؟غریدم
ه:چطور به خودت اجازه میدی لمسم کنی(خواننده های محترم اون لمسو نمیگه ارام باشید😂)
ک:اما..
ه:ازم دور شووو....
داد زدمو به سمت شیر اب هجوم بردمبه بدبختی بازش کردمو سرمو زیر اب نگه داشتم
اب سرد بود و هوش از سره ادمای نرمال میپروند چه برسه به من که تا سر حد مرگ مست بودم
داشتم بهتر میشدم ولی هنوز چت میزدمک:این شماره شخصیه منه
گفت وقتی داشت یه تیکه کاغذو تو جیبم میذاشت
دستشو سمت برامدگیم بردو از روی شلوار فشار خفیفی داد
شیطون گفت
ک:بهم زنگ بزنگفت و صدای قدماشو شنیدم
حالم داشت از لمساش(اینجا هنون لمس منظورشه فحش به جدو اباده کندال ازاد😂)بهم میخورد
یه حس مزخرف خیانت داشتم..خیانت به فرشته کوچولوی بغلیم!با قرار گرفتن دستای کسی روی شونم به سمتش برگشتم . زین بود که با تعجب و چشمای پف کرده و قرمز بهم نگاه میکرد
ز:اینجا چیکار میکنی هری چرا روی زمین نشستی؟
صداش خش داشتو معلوم بود گریه کردهه:چیزی نیست حالم خوب نبود
گفتم وقتی داشتم از جام بلند میشدم
سرشو تکون داد
ه:گریه کردی؟
عادی پرسیدم .دست پاچه شد
ز:نه..معلومه که نه..فقط فکر کنم زیاده روی کردم
گفتو به سمت شیر اب رفت تا صورتشو بشورهعجب!از کی تاحالا ادم مست میکنه پا چشمش قرمز میشه؟چیزی نگفتم. کارش تموم شد
ز:بریم ویگه دیر وقته
به ساعت نگاه کردم 02:30بود
فاک!چه زود گذشت!!صبر کن ببینم؟نیم ساعت دیگه باید لب ساحل باشممممتند تند سرمو تکون دادم تا ساحل بیست دقیقه راه بود
ه:وقت نیست من میرم شماها بعدا بیایین
ز:وقت واسه..
نذاشتم ادامه حرفشو بزنه و از دستشویی زدم بیرون
نفهمیدم چطوری خودمو از بین ادمای مست اونجا که از هر فرصتی برای مالیدن خودشون بهم استفاده میکردن گذشتم!
خودمو به ماشینم رسوندمو سوار شدم
---------
به ساعت نگاه کردم02:58هووووف
روی سکوی چوبی زانو زدم و توی صدف گفتم
ه:لویی؟چشم اقیانوسیم؟
زمزمه وار گفتم
بعد چند ثانیه نصف سرش از اب اومد بیرونو با نگاهم کرد بعد کم کم سرشو از اب اورد بیرون و یه لبخند دندون نما زد
(اخ به فدای اون قیافه کیوتت😭)
با دیدن قیافش منم نیشم شل شد
ه:هی کیوتی
گفتمو دستمو واسش باز کردم . صورتش گل انداخت
ل:هری میخوام با یکی اشنات کنمانگار بدنم یخ زد نکنه دوست دخترشه؟نکنه من تند رفتمو واسه خودم بریدمو دوختم؟شت..
فکر کنم باز ذهنمو خوند چون ریز خندید و به پایین نگاه کرد
ل:نایل بیا بیرون
(جوجه ی عوضییییی😍😍😍😍😍😍😍)
با شنیدن اسمش خیالم راحت شد ولی بازم حسودیم میشداونم مثل لویی اول سرشو اورد بیرون و نگاهم کرد و فاک!اون واقعا با مزه بود! یکم یکم اومد بیرون و لبخند زد
موهای بوری داشت و جشماش ابی کریستالی بود پوستش فوق علاده براق بودبا صدای سرفه لو چشممو ازش کشیدمو سوالی نگاهش کردم
اخم بامزه ای کرد
ل:خوردیش
اول منظورشو نگرفتم ولی بعد خندیدمو کشیدمش سمت خودم و زیر گوشش گفتم
ه:خوردنی ترشو خودم دارم
و اروم گردنشو بوسیدمن:اه اه اه چندشا بکشین کنار بینم منم پریماا
گفتو پشت چشم نازک کرد
خندیدیم
ه:خب لویی نمیخوای درست حسابی مارو معرفی کنی؟
گفتم وقتی داشتم به سمتش برمیگشتم که دیدم چشماش روی گردنم قفله
---------------
هری جان فرزندم به فاک عضما(چمیدونم چطور نوشته میشه:|)رفتی😂😂😂
ووت و کامنت فراموش نشه عشقا^-^
عال د لاو بچز
YOU ARE READING
rainbow mermaid(l.s)
Fanfictionسال ها و پشت هم میگذشتو این راز زیر دریاها دفن شده بود... یه راز بزرگ بین ماهی گیر و پری ماهی گیری که بعد از پیدا کردن یه ماهی کوچولوی رنگین کمونی که حسابی شیفتش شده...ولی همه چیز اونجور که اون تصور میکرد پیش نرفت....... خب یه توضیحاتی بدم من عسلم...