مدت زیادی نبود که از شروع این تورشون میگذشت و خب انگار یه مشکلی بود. این تور مثل قبلیا نبود و نایل کاملا میتونست حس کنه یه جای کار بد میلنگه ولی نفهمید قضیه چیه و مشکل کجاس. اون فقط میفهمید که یه چیز سره جاش نیست و جوی که بین پسراست نسبت به قبل یکم سنگین شده. صدای تق تق در اونو از فکراش بیرون اورد.
همون طور که رو تخت ولو بود گفت: "در بازه. بیا تو"
"سلام سلام" هری اروم سرشو از لای در اورد تو و نایل به کیوتیش خندید
"نایلرررر" هری پرید رو تخت کنار نایل و یه قیافه ناراحت گرفت "این خیلی افتضاحه که اتاقامون از هم جداس. کاش میتونستیم یه اتاق بگیریم" لب پایینشو جلو داد.
+"هری تو که رو هم روزی پنج دقیقه هم اتاقت نیستی این غر غرا چیه"
_"ناراحتی نیام" چپ چپ نگاش کرد
نایل شونه بالا انداخت: "هرجور میلته" یه پوزخند تحویلش داد "ولی اونجوری واسه من زحمت درست میکنی که هر روز از جام پاشم و تو اتاقت بیام" لبخندش تبدیل به یه قیافه یه مظلوم شد و وقتی دید هری هنوز یه اخم فیک رو صورتشه خودشو رو پای هری انداخت و اونو سریع بوسید. با اون چاشای ابیش از پایین بهش نگاه کردو سرشو به یه طرف خم کرد و منتظر موند تا ری اکشن هری رو ببینه.
هری کم کم اخماشو و باز کرد. یهو نایلو تو بغلش کشید و اونو محکم به خودش فشار داد "اخه تو چقدر کیوت و خری" گونه ی نایلو اروم گاز گرفت.
نایل در حالی که به سینه ی هری پرس شده بود و تقلا میکرد خودشو جدا کنه غر غر کرد: "نکنننن لاشی. کبود میشه. امروز اجرا داریما"
_"شتتتت. من حوصلشو ندارم."
+"گوه نخور. غلط کردی. اصلا معلوم هست شما پسرا این دفعه چتونه؟"
_"تقصیره زینه دیگه. اگه روز رسیدنمون اون دعوای الکیو رو راه نمینداخت..."
+"نمیفهمم مشکلتون باهاش چیه. اون دعوا هیچ ربطی به رفتارای شما نداره. الان جنگ جهانی سومم بشه تو میگی تقصیر زینه"
_"اون باعث شد که کدورت پیش بیاد"
+"شماها شبیه دخترای لوس دوازده ساله رفتار میکنین وگرنه قضیه اونقدرم جدی نیست"
_"تو همیشه طرفشو میگیری بدون اینکه فکر کنی اصلا...."
+"کافیه. دیگه نمیخوام در این مورد چیزی بشنوم. حالام اگر میشه برو بیرون تا کم کم جفتمون واسه اجرا اماده شیم"
هری با دلخوری از اتاق نایل رفت بیرون. فقط همین لوس بازیای نایلو کم داشت. اون داشت با چشماش خیلی چیزا رو میدید ولی خودشو به کوری زده بود.
****
اونا روی استیج بودن و هری نمیتونست از نایل چشم برداره. اون روی استیج از همیشه کیوت تر بود. دیوونه بازیاش، دلبریاش واسه فنا، رقصیدن مسخرش، استرسی که همیشه روی استیج میگرفت و سعی میکرد با این کارا مخفیش کنه، صداش و نور رنگیی که رو پوست سفیدش میفتاد همه و همه باعث میشدن که هری نتونه نگاهشو کنترل کنه.

YOU ARE READING
You & I (narry)
Fanfictionلامصب پر کردن این یه تیکه از نوشتن خود فنفیک سخت تره.ولی باید یه چیز بنویسم دیگه خب این اولین فنفیکمه که مینویسم.اونم به اصرار دوستان. شیپش نریه. نایل عاشق هریه ولی فکر میکنه هری لویی رو برای دوستی ترجیح میده. پسرا تو همون فضای گروهن و شغل ی...