20

517 80 94
                                    

لباسای زین تموم شد و نایل از اتاقش اومد بیرون. هنوز سره ظهر بود و اونا در شرایط عادی باید تازه بیدار میشدن ولی خب لیام زودتر بیدارشون کرده بود که مثلا به کاراشون برسن. مثل اینکه کار پسرا هم تموم شده بود چون حال خالی بود و همه تو اتاقاشون بودن.

وارده اتاق هری شد و خودشو رو تخت کنار هری ولو کرد و یه دستشو دور کمر اون حلقه کرد.

"اوووو این خوشبختی رو مدیون چیم هوران؟ بلاخره سری به فقیر فقرا هم زدی" هری طعنه زدو بعد جوری چرخید که بالا سره نایل باشه "تازه الان کنارمم خوابیدی. این دیگه تهشه" یه پوزخند تحویل نایل که داشت چپ چپ نگاش میکرد داد و سریع لبشو بوسید

"جوری رفتار نکن انگار باره اوله کنار هم میخوابیم هری. تو اصلا قدر دان نیستی" به هری اخم کرد و دوباره اونو روی تخت کنار خودش هل داد و خودشو تو بغلش جا کرد. هری هم دستشو تو موهای نایلرش برد و اونو نوازش میکرد.

"نایل"

"جونم"

"حرف زین رو مخمه. واقعا انقدر بد بودم؟ انقدر کمم برات؟"

"وات ده فاک هری؟ اون یه کسشری گفت تو ادامش نده"

"اخه..."

"اخه و مرض. من یه دعوای دیگه نمیخوام"

"امم نایل..."

"خفه شو هزا، شما دوتا دیگه دارین شورشو درمیارین. خسته شدم از این بچه بازیاتون. من دیگه...."

"تو یه دقیقه خفه شو نایل بزار حرفمو بزنم" هری که دستشو جلوی دهن نایل گرفته بود تا حرف نزنه تو چشماش زل زد "میخوام امروز ببرمت سره قرار. باهام میای؟"

"وات" نایل با چشمای گرد شده و صدایی که زیر دست هری بم و نامفهوم شده بود پرسید.

"نایل هوران بهم افتخار میدی باهام بیای سره یه قرار؟ اولین قرارمون؟" هری با یه قیافه ی مظلوم پرسید و با دیدن نایل که با چشمای هیجان زده از زیر دستش سرشو به نشونه ی تایید تکون میداد دلش ضعف رفت. دستشو برداشت و نایلو اروم و طولانی بوسید.

نایل اونو عقب هل داد تا هم یه نفس بگیره هم بتونه بلاخره حرف بزنه: "کی میریم؟کجا میریم؟"

"هروقت تو بخوای و هرجا من بخوام." هری بهش پوزخند زد طوری که انگار میخواد یه جا ببردش که غافلگیر شه. ولی واقعیت این بود که هری نمیدونست باید کجا ببرتش. یعنی هنوز ایده ی خاصی نداشت.

"هری لیام میکشتمون. کلی کار داریم اینجا" نایل شونه هاشو بالا انداخت

"ناااایل بیخیال. تو فقط باهام بیا من اونا رو حل میکنم"

"گفتم که میام."

"کی بریم"

"دو ساعت دیگه" نایل با یه نیش باز گفت

You & I (narry)Onde histórias criam vida. Descubra agora