-خانوم… من باید کجا برم? نیم ساعته دارم میچرخم
پسر با احتیاط پرسید چون نمیخواست اون آده رو عصبی به نظر میرسید عصبی تر کنه… در واقع ترسیده بود!
--قرار شد چطور با هری تماس بگیری?
-نمیدونم… ولی اونا نمیتونن از خطاشون استفاده کنن… احمقانه است
-پس قراره چطـ…
حرف آده توی دهنش موند وقتی گوشیش توی جیبش لرزید .
میترسید تماس رو که از طرف شخص ناشناسی بود جواب بده اما از طرفی احتمال میداد هری با خط دیگه باهاش تماس گرقته باشه پس با تردید بالاخره تماس رو برقرار کرد.
-خداروشکر… آده?
-هری تو کجایی?
سه نفری عقب نشسته بودن با شنیدن اسم هری نفس راحتی کشیدن و گوش هاشون رو تیز کردن تا بلکه چیزی دستگیرشون بشه.
-خونه ی یکی از اشناهای گبی… برات آدرسو میفرستم… حفظش کن و بعد گوشیتو خاموش کن… هیچ ریسکی رو نمیتونیم قبول کنیم
-خیلی خب باشه
ثانیه ای بعد تماس بی هیچ حرف دیگه قطع شد و آدرس که نشون میداد اشنای گبی اهل پایین شهره به خطش ارسال شد.
-برو به این آدرسی که میگم…
➖➖➖
-اوه… واااو
-هولی…
واکنش لویی و لیام به اون زیر زمین پر از سیم و مانیتور های روشن که به نامرتب ترین حالتشون چیده شده بودن و با هر قدم تکه ای غذای مونده یا قطعه ی فلزی و سیم زیر پا حس میشد ، مثل بچه هایی بود که برای اولین بار وارد دیزنی لند میشدن.
عملا فراموش کرده بودن که کمتر از یک ساعت قبل از دست کسایی که به نظر میرسید قصد خرد کردن استخون هاشون رو داشتن فرار کرده بودن و اینجا پناهگاه محسوب میشد.
-خداروشکر که سالمین
با صدای هری که با نگرانی ای که به ارامش رسیده بود زین و آده رو توی اغوش کشیده بود نگاهشون رو از دم و دستگاه ها گرفتن و به منظره ی عجیب و احساسی مقابلشون دادن.
جوری که هری چشم هاش رو بهم فشار میداد و فشار دست هاش دور دختر و پسر توی اغوشش قوی تر میشد جوری که انگار مهمترین اجزای دنیا رو توی بغلش داشت.
-اینجا خونه ی کیه?
-پسر خواهر ناتنی گبی… توی اتاقن دارن صحبت میکنن
هری جواب زین رو که از اغوشش بیرون اومده بود داد و به در یکی از دو اتاق زیر زمین اشاره کرد و بعد نگاهش رو به لویی انداخت که بهش زل زده بود.
-بازم خودتو تو دردسر انداختی!
هری لب زد و بعد نگاهش رو گرفت و به مبل های نه چندان سالمی که انتهای سالن توی فضای کمی چیده شده بود اشاره کرد.
YOU ARE READING
Trouble mark •|L.S•|•Z.M|• COMPLETED
FanfictionHighest ranking : #1 in fanfiction -خدای من... تو بلدی خفه شی? -باور کن نه!