-بازرس گفت بیام ببینم در چه حالین
-بیا تو
هری از مقابل در کنار رفت تا دختر ریزه میزه ی مقابلش که بهش نمیومد توی اداره ی پلیس کار کنه ،وارد خونه بشه.
-سلام!
جودی با صدای رسایی گفت وقتی مثل بار قبل جمع رو دید که توی نشیمن نشسته بودن و مشغول خوردن خوراکی و حرف زدن و فیلم دیدن بودن.
-سلام…
-جودی!
جودی ادامه ی حرف فرانسیس رو کامل کرد و لبخندی ضمیمه ی حرفش کرد و پیرسینگ لبش رو توی دهنش کشید.
ادم خجالتی ای نبود اما کمی هم طول میکشید تا کاملا احساس راحتی کنه.
-چرا وایسادی?… بیا بشین!
کتز گفت و لویی از روی مبل یکنفره بلند شد و بین لیام و هری نشست تا اون دختر تازه وارد بتونه یه جای راحت برای خودش داشته باشه.
-جودی اینجاست تا از حالمون مطمئن بشه… هوران ازش خواسته
هری توضیح داد وقتی نگاه پر از سوال جمع رو دید و بعد پایین مبل ها ،کنار پای زین نشست و سرش رو به پای استخونی پسر تکیه داد.
-هوران خودش نمیاد?
زین پرسید و تره ای از فرهای هری رو با انگشت هاش به بازی گرفت،شبیه شب هایی که انه و تریشا اجازه میدادن پیش پیش هم بخوابن و تفریح زین بازی با فرهای هری و دلخوشی هری اذیت کردن زین با لمس مژه های پرپشت و مشکی زین بود.
-اون مشغول پرونده اس… رفته بود اداره تا ببینه برای مصونیت بعد از دستگیری مورتز چیکار میتونه بکنه
-اون جدی پی پرونده رو گرفته
کتز به ارومی به اده که با سوظن به جودی نگاه میکرد گفت و نگاهش رو جذب کرد،این خوب بود چون دیگه جودی زیر اون نگاه ذوب نمیشد!
-پس همه چیز امادست!
-نه در واقع… یه چیزی مونده!
جدی در جواب لویی گفت و نفس عمیقی کشید تا توضیح بده.
-یه ماشین خوب با یه راننده ی بهتر میخوایم!… هیچکدوم از سربازا نمیتونن اینکارو بکنن چون تعلیق میشن… پلاک ماشین من و بازرسم توی اداره ثبته !
-یعنی باید یه ماشینی باشه که پلاکش ثبت نشده باشه?
-توی اداره پلیس نه! در ضمن بتونه با بیشترین سرعت از محل دورتـ…
-مالو!!
لویی تقریبا داد زد و حرف جودی رو که حالا با چشم های گرد نگاهش میکرد رو قطع کرد.
-مالو… کیه?
جودی با همون لبخند مصلحتی و چهره ی نفهمیده اش پرسید و هری و اده و زین نفسی از سر بیچارگی کشیدن.
YOU ARE READING
Trouble mark •|L.S•|•Z.M|• COMPLETED
FanfictionHighest ranking : #1 in fanfiction -خدای من... تو بلدی خفه شی? -باور کن نه!