Trouble mark •|L.S•|•Z.M|• COMPLETED

45.[Right or Left]

-هولی فاکینگ شت واو

دوتا پسر در کسری از ثانیه از جا پریدن وقتی صدای هیجان زده و ناباور آده رو شنیدن که از پشت سر زین تقریبا جیغ زد.

-دارم چی میبینم? هری? هــــــری?

اده بی معطلی فریاد زدن اسم هری رو شروع کرد و قبل از اینکه اون دوتا پسر فرصت واکنش داشته باشه صدای گرومپ گرومپ پایین اومدن با سرعت هری از پله ها به پایان رسید و هری با سرعت بیشتر از نور کنار اده ایستاد.

-چی شده?

هری ترسیده بود چون فریاد اده چیزی شبیه فریاد برای کمک خواستن بود.

-نمیتونم باور کنم… این دوتا داشتن همون میخوردن!

-میخوردن?

هری با حیرت پرسید و زین با کلافگی پلکهاش رو روی هم فشرد اما دست لیام رو که نمی دونست اونجا داره چه اتفاقی شکل میگیره ،رها نکرد.

زین کاملا انتظار واکنش های دوتا دوستهاش رو داشت اما لیام گیج بود.

-همون چی میگن بهش?… میبوسیدن

-ما خودمون اینجاییم و میشنویم داری راجبمون حرف میزنی اده!

زین ساده گفت و پوف کلافه ای کشید،اونا داشتن لیام رو خجالت زده میکردن.

-اوه این اولین بارشون نیست!

هری که تازه فهمیده بود قضیه از چه قراره نفس راحتی کشید و با خنده گفت و توجهی نکرد که نفس اده حبس شد.

-هاه?

اده با ناباوری دوباره به زین نگاه کرد و پرسید و هری بلند خندید قبل از اینکه به دیوار تکیه بزنه و با سرگرمی به شرایط نگاه کنه.

-انقدر عجیبه?

زین پرسید و لیام با خودش فکر کرد که اره! واقعا عجیبه!

در واقع دروغ بود اگرمیگفت از همون دیدار های اول جذب حداقل ظاهر زین نشده بود و بعد ها جذب رفتار حامی ولی بی شیله پیله اش اما هیچ وقت تو مخیله اش نمی گنجید روزی از طرف اون پسر بوسیده بشه و حالا… این اتفاق افتاده بود !

-یعنی،یعنی،یعنی،یعنی…

-اده نفس عمیق بکش

هری با خنده گفت وقتی دید اده از زور حیرت لکنت گرفته بود و اگر جلوش رو نمی گرفت چند ساعت یعنی رو تکرار میکرد.

-هوووف… یعنی،یعنی شما الان با همین?

اده سوالش رو پرسید و لیام حس کرد گونه هاش گر گرفت.

هیچ وقت توی زندگیش خجالتی نبود اما این موقعیت هم شبیه هیچ کدوم از موقعیت های زندگیش نبود!

-نمیدونم… هستیم?باشیم?

زین از آده ممنون بود چون تمام وقتی که لب های لیام رو روی مال خودش داشت به این فکر میکرد که باید چطور از اون پسر بپرسه که این قراره براش معنی ای داشته بشه یا نه?