01

77.1K 4.4K 4.2K
                                    

سرشو از پنجره ي ماشيني كه توش نشسته بود ، بيرون برد ، باد خنك پاييزي موهاي لخت مشكيشو به اطراف پرتاب ميكرد و اين يه حس خوش آيندي رو تو همه وجودش به وجود مياورد.

دستاشو از پنجره بيرون انداخت و اجازه داد ، باد سركش لا به لا ي انگشتاش عبور كنه.

لبخندي به حركت بچگانش زد و سرشو رو دوتا دستاش كه لبه پنجره قرار داده بود گذاشت.

ماشين توقف كرد و تشخيص دادن چراغ قرمزي كه پشتش ايستاده بودن كار سختي نبود.

نفس عميقي كشيد و به اخرين جمله مادرش فكر كرد

"جونگكوك ، من نميخوام از طرف مدرسه ات زنگ بزننو بگن كه اونجا باز خراب كاري به باد آورده"

پوفي كشيد و چشماشو به زمين دوخت.

عصابش كمي خورد بود ، اون هميشه از درد سر درست كردن خوشش ميومد، اما مدرسه جديدي كه قرار بود توش درس بخونه ، مال رفيق صميمي مادرش بود ، و هرخراب كاري كه اونجا به باد ميداد ، به معني آبرو ريزي بود.

"اشكال نداره جونگكوك ، فقط يه ساله ، تحمل كن.."

زير لب با خودش زمزمه كرد.

بار ديگه از پنجره به بيرون نگاه كرد و اطراف شهر رو ديد زد.

"پيس پيس.."

اين صدا از پشت سرش ميومد.

برگشتو نگاهي انداخت.

يه موتور سوار بود.

در حالي قيافش جذاب ترين قيافه ايي بود كه جونگكوك تو همه عمرش ديده بود با پوزخندي دلپذير در حال تماشاي جونگكوك بود.

"سلام بيبي بوي..چه خبر؟"

جونگكوك اخمي كرد و با دقت بيشتري بهش نگاه انداخت.

اون با موهاي نقره ايي در حالي كه يه هدبند تيره براي بالا دادن موهاش به سر بسته بود ، و يه كاپشن مشكي ، در حال برانداز كردنش بود.

جونگكوك بي اعتنا به اون چشم غره ايي داد و دوباره نگاهشو به چراغ قرمز سپرد.

مادرش گفته بود كه از درد سر دوري كنه و اون پسر شبي دردسر بود.

"لالي؟"

اين دوباره صداي همون پسر جذاب موتور سوار بود كه با كمي تمسخر مخلوط شده بود.

HEAVEN (+18)Where stories live. Discover now