نگاهي به دختري كه رو به روش زانو زده بودو با ولع عضوشو تو دهنش گرفته بودو ميليسد انداخت و پوزخند زد.
ربكا قطعا هرزه ترين دختري بود كه تهيونگ تو همه عمرش به فاك داده بود.
بعد از چند بار حركت رفت و برگشتي زبون چندشش رو عضو تهيونگ ، بلخره تو دهن اون دختر خالي شد و وقتي ديد كه تمام اونو قورت داد ، دوباره خنديد.
تنها راهي بود كه ميتونست ذهنشو از اون پسر چشم تيله ايي دور كنه و اگه لازم بود تا هزار بار ديگه ربكا رو به فاك بده تا بتونه اونو فراموش كنه ، قطعا اينكارو ميكرد.
با اينكه از اين كار چندشش ميشد.
سمت شلوار و شورتش كه كنار تخت پرت شده بودن رفت و سريع پوشيدشون.
از اينكه اون دختر بهش نگاه ميكرد ، حالش بد ميشد.
"ميري؟"
ربكا پرسيد و خودشو رو تخت پرت كرد و بدون ذره ايي شرم مشغول دستمالي كردن پايين تنه اش با دوتا انگشتاش شد.
ميخواست دوباره تهيونگ رو تحريك كنه تا بيشتر بمونه و بازم به فاكش بده.
نگاهي به بين پاهاي ربكا كه جلوش باز بودو در حال انگشت شدن توسط خودش بود انداخت و بعد به صورتش كه پوزخند كمرنگي داشت نگاه كرد.
ذره ايي از اون كارش تحريك نشده بود ، درواقع ربكا هيچوقت تحريكش نميكرد.
اون دختر فقط بلد بود چجوري از زبونش استفاده كنه و تهيونگ ازش متشكر بود كه همش باعث ميشد بياد.
"اره.."
"اوووم.."
ربكا با لذت گفت و لب پايينشو با چندش ترين حالت ممكن گاز گرفت كه از نظر خودش خيلي سكسي بود.
"فكر كردم ميموني.."
با ناله گفت و سرعت حركت دستاشو روي پايين تنه اش بيشتر كرد.
حاضر بود هر كاري بكنه تا جاي دستاي خودش ، تهيونگ لمسش كنه.
اون پسر مغرور و سكسيه لعنتي
ولي اون حتي بهش نگاه هم نميكرد و اين بيشتر از هرچيز ديگه ايي عصبانيش ميكرد.
قطعا هر مرد ديگه ايي بود دوباره تحريك ميشدو رو تخت برميگشت.
ولي اوني كه جلوش ايستاده بود ، اسمش وي بود.