حرفي كه ميخواست بزنه شايد اولين جلمه كثيفي بود كه تو تمام هفده سال عمرش ميخواست براي لذت يه مرد غريبه به زبون بياره.
بلخره بعد از جنگ با عقلش اون چندتا كلمه رو به زبون آورد.
"من بازي كردن با دَديو دوست دارم..!"
حركت ديگه ايي به پايين تنه برهنه اش كه رو مردونگي وي بود داد و باعث شد ناله هوس انگيزي از لبهاي اون مرد خارج بشه..
پوزخند كمرنگي گوشه لباي وي نقش بسته بود و با هر فشاري كه به پايين تنه اش وارد ميشد ، ناله ميكرد.
جونگكوك نميدونست با اين حركاتش داره ديوونش ميكنه و نميدونست كه با اون جمله كثيفش وي رو تا مرز جنون برده..
"لعنت بهش.."
اين صداي وي بود كه كلفت تر و دورگه تر از هميشه شده بود..
تو يه حركت سريع جونگكوكو رو تخت انداخت و روش قرار گرفت.
نگاهي به بالاتنه برهنه اش انداخت و لبشو بين دوتا دندوناش گرفت و بعد با خشن ترين حالت ممكن شروع به بوسيدن همه جاي گردن خوشبوش شد..
اهميت نميداد اگه بازم مجبور شه رو گردنش از اون كرم هاي لعنتي بماله.
فقط از ناله هاي كه جونگكوك سعي در خفه كردنش داشت لذت ميبرد.
بعد از اينكه نقطه نقطه بدنشو با چشماي هيزش بررسي كرد ، تو يه حركت شلوارو لباس زيرشو در آوردو يه گوش پرتاب كرد.
شرمي تو نگاه تيز جونگكوك كه مستقيم به اون جسم بزرگ و برآمده- كه با هر حركت وي تكون ميخورد- خيره شده بود نبود.
شايد تو اون لحظه تنها چيزي كه از ذهنش عبور ميكرد لمس كردنش بود و تو حالت عادي خيلي كثيف به نظر ميرسيد.
ته ته دلش دوست داشت اون جسمي باشه كه اين عضو برامده داخلش فرو ميره و در نهايت داخلش ارضا ميشه..
نفسشو با صدا بيرون داد وقتي وي امتداد ديك خودش رو رو مال اون كشيد..
اين حس يهويي و لذت بخش باعث شد قوسي به كمرش بده و از رو لذت ناله كنه
حس كردن اون جسم سفت با ديك خودش ، احساس خوبيو تو همه وجودش منتقل ميكرد.
اين لعنتي خاص تر از هر حس ديگه ايي بود كه تا الان تجربه كرده بود.
"تو پسر بد..ببين مجبورم كردي چيكار كنم.."
وبعد عضوهاي بلند شده ي جفتشونو تو مشت گرفتو با حركت دستش اونا رو روي هم مالوند.